Skip to main content

اسماعیل عزیز، ممنون که نظر

اسماعیل عزیز، ممنون که نظر
آ. ائلیار

اسماعیل عزیز، ممنون که نظر خود را روشن نوشته اید. 1- اینکه در ایران دموکراسی و فدرالیسم پیاده نمی شود؛ دارای یک بخش صحیح است. اما صحیح ناقصی ست و نه کامل. که خواهم گفت چرا.2- در ایران دیکتاتوری دو باره حاکم میشود باز دارای بخش درستی ست. اما تمام قضیه نیست: 3- در تغییرات سیاسی جامعه دو چیز مورد توجه قرار میگیرد:الف نیروهای اجتماعی و اقشار ذینفع در تغییر؛ ب- نیروهای سیاسی. فراموشی یکی از اینها حساب را اشتباه میکند. متاسفانه برای تحلیل سیاسی از جامعه ایران ما آمار مردمان - نسبت به خواسته هایشان -و تعداد طرفداران نیروهای سیاسی- را بدلیل دیکتاتوری موجود دردست نداریم تنها امکان ما «شناخت نسبی از خواسته های مردم و نیروهای سیاسی» از«جوسیاسی موجود» در ایران است که در حرکات و مواضع بطور نسبی معلوم میشود. و شناختی که تاریخاً میتوانیم از جامعه و نیروها داشته باشیم. بر این اساس:

4- در ایران زمینه وجود دارد که یک دیکتاتوری با نظام متمرکز و با ظاهر دموکراسی قلابی پیروز شود و مستقر گردد. و نیروهای
تمزکز طلب ارتجاعی براین زمینه میکوشند. اما اینها تنها یک جریان هستند و بدون کمک قدرتمندان جهانی نمی توانند کاری از پیش ببرند. این است که مدام بدنبال آنها موس-موس میکنند. و آنرا هم زیر عنوان «لابیگری= در حقیقت وابستگی» که با لابیگری حقیقی و غیر وابسته تفاوت اساسی دارد، پنهان میکنند. اینها -هم شانس دارند و هم ندارند. شکست اینها را «میزان مبارزه ی دیگر نیروها و اقشار اجتماعی» تعیین میکند. اگر این مبارزه کارساز نباشد بدیهی ست که اینان میتوانند پیروز شوند. و به سرکوب آزادیها نیز بپردازند. من این نیرو را که درفضای سیاسی وجامعه هم تا حدی پایه دارد با همه مشی های سیاسی مختلف «نیروی نیو لیبرال ایران » مینامم. آن بر دو نظام شاه و شیخ ریشه دارد و بر سرمایه داخلی وجهانی متکی ست. این نیرو را نمیتوان حذف کرد ودر قدرت آینده شرکت خواهد داشت. اما میتوان آن را توسط حضور دیگر نیروها در قدرت محدود کرد. برای اینکه به تنهایی پیروز نشود و دیکتاتوری خود را در ظاهر قلابی دموکراسی مستقر نکند لازم است «نیروهای دیگر اجتماعی و سیاسی» که خواهان«دموکراسی عمیق و عدالت اجتماعی و برابری حقوقی»هستند «بجنبند».اینها شامل «دموکراتها-سوسیالیستها-چپ- زنان-جوانان -زحمتکشان و ملیتهای تحت ستم مضاعف و همه ستمکشان» را شامل است. پیروزی دموکراسی استاندارد نسبی یا عمیق به میزان «مبارزه و اتحاد و تشکل» این «نیروی اجتماعی و سیاسی» بستگی دارد.اما این نیرو از حالا باید بداند «دموکراسی استاندارد را با کدام نظام میخواهد؟» پیاده کند. اینجا هم باز پیروزی بستگی به کوشندکان «دموکراسی از راه فدرالیسم» دارد. با شناختی که از این نیرو در مجموع دارم در میان آن، گرایش «دموکراسی از راه فدرالیسم» قوی ست. البته باید کوشید و نگذاشت این راه را هم نیروی «نیو لیبرال» پوچ و تهی کند. که میکوشند.امید وارم با این توضیح «دو چرا»ی یاد شده در آغاز روشن شده باشد. پیروزی «دموکراسی از راه فدرالیسم و تأمین اداره ی امور محلی» بصورت استاندارد با معیارهای جهانی، به کوشش فعالان و «گروههای اجتماعی-سیاسی» جامعه دارد. و استراتژی و تاکتیک آنها. این راه اگر هم پیروز نشود راهی ست که «امکان عملی شدن دارد» و حرکتی واقعی و قابل تحقق است. اینکه پیروز میشود یا شکست میخورد ، توازون نیروها و شرایط است که تعیین میکند. از حالا نمی توان چیزی گفت.5-در «مبارزه ی اجتماعی-سیاسی» احزاب و اقشار، تعیین کننده «چگونگی خود مبارزه» است که میتوان توسط آن « خواسته های خود» را به انقلاب «تحمیل» کرد. فرض کنیم سخن شما درست است این گروه های سیاسی«خواست ما را مبنی بر دموکراسی حقیقی و برابری حقوقی» قبول ندارند و نمی خواهند پیاده کنند. مگر به دلخواه آنهاست که پیاده نکنند؟ مگر ما برگ چغندریم؟ «اؤلونو اؤز باشینا قویسان-سئچار کفنین باتیرار»! مرده را بحال خود بگذاری کفنش را آلوده میکند! یعنی اینکه در راه واقع بینانه و ممکن ضرورت دارد «خواست خود را به انقلاب تحمیل نمود». راه دیگری نیست. و این کار هم با نیرو و سازماندهی و با آمادگی قبلی در این مسیر ممکن است. 6- و اما پیشنهاد شما :« استقلال=جدایی»: من از دوستان این راه حل خواسته ام و از شما هم میخواهم در یک مقاله به این سئوال پاسخ دهید که در سایت درج شده و مورد بحث قرار گیرد که :« چرا در ایران راه حل جدایی ملیتها عملی ست، و به سود همگان است؟ ». لطف کنید پاسخ آنرا تهیه کرده و به صورت مقاله یا همینجا از راه کامنت برای من برسانید تا بتوانیم روی مسئله عمیق تر بیندیسیم. من نظرم و دلایل خود را در مورد رد این راه حل منتشر کرده ام و دیگر به آنها نمی پردازم. تا نوشته شما بدستم برسد. ساغ اولون - واراولون.