Skip to main content

وقتی نقاب ها از چهره میافتند!

وقتی نقاب ها از چهره میافتند!
Anonymous

وقتی نقاب ها از چهره میافتند!
حوادث اخیر کوبانی یا به عبارتی عین العرب تصویر عریانتری از دیدگاه ها چه ایدئولوژیک، چه ملی میدهد. آواره شدن انسانها فارق از دین و تبارشان کافی است تا انسان علارقم دیدگاه و منافع ملی خاصش از ستمدیده حمایت کند و حتی در مواردی نیز علارقم وقوف بر سوء استفاده های ایدئولوژیک برخی به اصطلاح روشنفکرمآبان مصلحت گرا و افراط گریهای همسایگان زیاده خواه چشم فرو بندد.
اما بعضا افراط، دریده گوئي و بی انصافی به حدی میرسد که صبر انسان را لبریز و ناگزیر از واکنش می نماید. اخیرا با تخلیه کوبانی یا عین العرب از ساکنین بی دفاع آن این دفاع از انسانیت، دموکراسی و ارزشهای انسانی نمایشی مسخره و تهوع آور به خود گرفته که دفاع از انسانیت را نیز لوث و تهی از ارزش نموده است. تو گویی این قطعه خاکی به صحنه و مرکز ثقل تخلیه کینه ها و تصویه حساب های ایدئولوژیک مبدل شده است. حال اینکه وقتی

کوردهای ایزدی که از همین ملت کورد هستند (از تلعفر ، آمرلی نمیگویم تا متهم به تعصب قومی و پان تورکیزم نشویم) در معرض تهدید جانی بودند به محض اینکه پناه داده شدند بشریت نفس راحتی کشید و قضیه ختم به خیر شد.
اما در کوبانی مسئله به کمپینی علیه تورک و تورکیه ستیزی مبدل شده و در این ماراتون تورک ستیزان پان فارسیست راست و استالیست چپ گوی سبقت را از همه ربوده اند.
عده ای از شرم آور بودن بی طرفی در جنگ پ.ک.ک و داعش داد سخن گفته اند و موضع فعالان ملی آذربایجان را عملی غیر انسانی و علیه دوستی دو ملت کورد و تورک که ریشه در دوران حکومت دموکرات آذربایجان و کردستان دارند قلمداد نموده اند. دل تنی چند از امت اینترناسیونالیست در تبریز نیز جریحه دار شده و طی بیانیه ای با عین العرب یا کوبانی اظهار همدردی نموده اند. صرف همدردی کاریست بسیار نکو و قابل ستایش اما نکاتی در این بیانیه منعکس شده است که قابل تامل است. اگر این عالیجنابان کمی از تنگ نظری ایدئولوژیک دوری میجستند اینگونه بر فعالان ملی آذربایجان نمی تاختند و کاسه داغ تر از آش نمیشدند. در نگرش این گروه موارد ذیل غایب مطلق است.
۱- بلااستثنا در مدیا و همه احزاب کوردی ادعای ارضی بر غرب آذربایجان تکرار میشود که هیچ سنخیتی با روابط زنده یاد پیشه وری و قاضی محمد ندارد! پس این قضیه پایبندی به دوستی حداقل از سوی آنان منتفی است.
۲- مورد دیگر مسئله کانتونها یا ایجاد شوراهای محلی خودمختار در سوریه است. بعضی از دوستان چپ در زمینه کانتونها چنان اغراق و تبلیغ مینمایند تو گویی انقلاب شگرف توده ای در جهت نیل به این مهم رخ داده است. باید پرسید آیا این چیزی جزء ترفند هدفدار رژیم جنایتکار اسد در هدیه دادن خودمختاری به کوردها یا پ.ک.ک بوده است! آیا برای آن مبارزه کردند یا برعکس هم پیمان رژیم اسد علیه سایر مخالفان دیکتاتوری وی شده، در مقابل کشتارش سکوت کردند!
ثانیا لطفا بفرماید این شوراها در کدام انتخابات، با حضور چه تعداد حزب و شرکت کننده برگزیده شدند؟ یا نمایندگان خود خوانده پ.ک.ک هستند؟
شرم آور کدام است؟ جانب اسد را گرفتن بر کشتار دیگران چشم بستن به خاطر رسیدن به خودمختاری، ادعای ارضی در سرزمین دیگران از طریق تقویت موضع پ.ک.ک حزب حامی ی.پ.ج و پژاک و دموکرات و .... .
یا گرفتن موضعی متوازن ، انسانی و منطقی در قبال بحران انسانی منبطق بر منافع ملی!؟

تورکیه مرزهایش را گشوده و پناهندگان را پذیرفته تا فاجعه ی قتل عام انسانی رخ ندهد و این سیاست انسانی و منطقی اش دست فرصت طلبان و حامیان شرقی و غربی شان را در پوست گردو گذاشته ماهیت نیاتشان را عیان نمود.
اکنون ۲ گروه بر سر توسعه قدرت منطقه ای خود در عین العرب یا کوبانی که اهمیت استراتژیک برایشان دارد میجنگند که هر دو نیز مسلحند. آنچه شرم آور است مقایسه این نمایش مسخره با نبرد استالینگراد و خصوصا خوجالی است که در بیانیه این افراد در تبریز به خاطر مصلحت ذکر شده!
سئوالات: چرا آنروز که فاجعه خوجالی و اشغال قاراباغ رخ داد چنین بیانیه ننوشتید؟ نه اینکه رفقا در شوروی بر مسند امور بودند؟
چرا در قتل عام سربنیتسا، سارایایوو بیانیه ها ته کشید؟ چون رفیق میلوشویچ بر مسند قدرت بود؟
چرا وقتی اسد در حلب و حمص قتل عام میکرد آهی از نهاد این انسان دوستان هزار چهره بلند نشد؟ وقتی صحبت از حمله نظامی به رژیم اسد جهت کمک به مخالفان سوری شد، تظاهرات و شعارهای ضد جنگ گوش فلک را کر کرده بود؟ اما اکنون تورکیه متهم به دلیل عدم مداخله و جنگ؟
شرم آور کدام است؟
این افکار و بیانیه سند انضمام غرب آذربایجان به کوردستان است!
چیزی نیست جزء فرونشاندن حس سنتی تورکیه و تورک ستیزی لانه کرده در قلبهایتان نه سند انسان دوستی!
و یادآور آنچه در قاراباغ بر اساس خوشخیالیها رخ داد
شرم بر همه چیز...