Skip to main content

جناب من سلام؛ بگذارید با

جناب من سلام؛ بگذارید با
بهنام چنگائی

جناب من سلام؛ بگذارید با شفافیت بیشتر به شما و خوانندگان مقاله ام دوباره بگویم که من باور به وجود ستم بر علیه ملت ها و یا ملیت های ساکن در ایران دارم و همچنین صراحت می دهم که آنها در هر دو دوره ی شاه و شیخ کنونی ناگزیر به تحمل تبعیض ها، نابرابری ها و تحقیرهای فرهنگی شده و همچنین بارهای بار بیهوده دچار سرکوب های متعدد و خونبار توسط قدرت متمرکز هر دو حکومت ضدمردمی، اقتدارگرا و گاها حتی با چهره های شوینیستی شاهی روبرو بوده اند و همینطور که امروزه به وضوح شاهدش هستیم، نه تنها ملیت ها، بلکه قریب به اتفاق زیر اقتدار اراده ی مطلق ولایت شیعه بی پناهند. همین حالا زنان و دختران ما توسط دست آموزان رهبر اسیدپاشی می شوند و یا در خیابان به بهانه مذهبی و حفظ عفت عمومی آنها سرکوفت خورده و یا جلب می شوند. چرا؟ چون اراده ی ایدئولوژیک و مطلق این شیخ حق انتخاب حتی لباس را برای نوع انسان آزاد نمی داند.

ریشه و روند این بی حقوقی ها، تضییقات و تبعیضات فاحش در کشور ما بسیار ژرف و درازند و آسیب های تاریخی شان بر جان و تعلقات فرهنگی همگی ما فراوانند! اگر چنین است؟ که البته هست! بنا بر این دیگر جایز نیست؛ نمی باید و نمی تواند این خلاء بی عدالتی ها و بی حقوقی ها به نفع یک گروه، یک شخص، یک ملیت و یا یک آرمان خاص، حالا هر چه می خواهد باشد، همچنان در اعماق و ابعاد حقیقی و حقوقی مردم و ملیت های بلازده ی و تشنه ی آزادی و برابری کشورمان همچنان برجا بماند.

همه ی ما با وابستگی ها، سرسپردگی ها و گرامیداشت های گستردمان چاره ای جز کار مشترک در برابر دشمن همگانی و مشترک نداریم؛ و باید با اداره و اراده ی آگاه و آزاد گارگری توده ای و سراسری ملیت ها و باورمندان گوناگون راه مبارزه کلانمان را بیابیم و کمبود ها و تبعیض ها و ضرورت های رنگیمان را بیشتر و بهتر بشناسیم و با دوستی و همبستگی و تعهد متقابل به آرمان انسانی و برابری و حق تکوین یکسان، آنهم مبتنی بر قواعد نوعدوستی و راسیونال هرچه زودتر مرارات ها و مصیبت هایمان را کنار زنیم؛ بابرتری جوئی های راسیستی مرز داشته باشیم و در هر جا و همه حال با ناسیونالیسم و شوینیسم که مائده های عقب مانده از ساختار مانوفاکتوریسم هستند، برای همیشه تسویه حساب نوعورزانه کنیم؛ تا آرامش و زندگی مسالمت آمیز نصیب همه ی مان شود.

مسلما همه ی این گردن کشی های کهنه و کنونی و همچنین خود محوری های گروهی و فرقه ای و ضدبشری شاهان و ولایات و وابستگان آنها، مستقیما ناشی از پراکندگی و عدم توان مقابله و مقاومت و دخالت مردم و ملت ها در رد و یا تصویب و تعین قوانین مطلوب خود آنها بوده است که آن و این همه فجایع بیشمار را آفریده است. اصول و فرامین شاه و شیخ باید توسط یکایک ما در سراسر کشور و متحدانه این خزعبلات بیگانه با حقوق بشر را به نام قوانین اساسی دورشان ریخت. ما می دانیم که تراکم ثروت و سیاستِ فردی، فرقه ای، ناسیونالیستی و شوینیستی تبعات خاص ویرانگر خود را داشته و دارد و تمرکز قدرت، آنهم آن و اینگونه بی پاسخگو در دست شاه و رهبر و عده ای دیوانه و کاسه لیس و دکاندار مذهبی و پرچمدارآریائی، آنهم با "پول نفت بی صاحب " محصولی بهتر آن و این که ما لمس کرده ایم نخواهد داشتو سرنوشت غم انگیز و خونباری که ما هر دو را ما قرن ها تلخ تجربه و تحمل کرده ایم. و چرا؟

و بی مبالغه فرجام همگی ما همین است که دیده و می بینیم و تردید هم ندارد که چنان قدرت بی پایان و شبه خداگونه ای در دست شاه و شیخ، چنین ضایعات و مکافات ویژه و ذاتی خود را داشته باشد و دارد. زیرا در هر دو رژیم و در هر دو حالت حاکمیت فردی چندان اصولا نمی پاید و البته هم نپائید که قدرت یک تنه و بی لگامشان فساد و استبداد زائید و به سرعت گندید و در هر دو ساختار، انسان چلیده و لهیده و بی پناه شد، چپاول نان ندار همه گیر شد و در هر دو نظام فساد و تعفن و ظلم و سرکشی ها و قدرت بی مهار سبستماتیک گشته، و فقدان حقوق ساده ی بشر، آزادی عقیده و وجدان، تعویق حق تعین سرنوشت خویشِ ملیت ها، گسترش نارسائی ها، محرومیت ها و ناسازگاری ها محصول شاه و شیخ خودکامه بود و هست که بر سر کارگران، مردم زحمتکش و توده های اسیر فقر و فرودستی آورده است.

قوانین اساسی کشور با فرهنگ متنوع و رنگین ما بیگانه بوده و هست. ما باید با بردباری و مسئولیت پیرامون طرح فردای متحد، همبسته و آزاد و فدراتیو سرراست و روشن گفت و شنود داشته باشیم. هدف ما باید تنها یافتن آن راه ها و ظرف های مرتبط باشد که امروز آشکار نیستند و یا هستند اما حساسیت برانگیز و نگران کننده به نظر می آیند. در این عرصه ها و مقوله ها به راستی حرف برای زدن و شنیدن فراوان است. من با رغبت تمام و بی نیاز از ایجاد هیجانات و تحریکات مزاحم آماده ی چنین دیالوگ سازنده هستم.تندرست باشید