Skip to main content

من شیوه اول را می‌پذیرم و به

من شیوه اول را می‌پذیرم و به
اقبال اقبالی

{من شیوه اول را می‌پذیرم و به نظر من شیوه دوم نه تنها درست نیست بلکه ما را در فرهنگ خشونت کلامی غرق می‌کند و راه را بر خشونت فیزیکی می‌گشاید}

ایشان فراموش کرده اند در کجا ایستاده ایم و ما در کنار هم و نه در برابر هم قرار داریم؟ مخاطب فراموش شده است! نظر دوم در برخورد با نیروئی مطرح است که بی وقفه علیه مردم مرتکب جنایت شده و تجسم خشونت آئینی، فرهنگی، سیاسی، فیزیکی و اخلاقی است. مصلح اجتماعی می خواهد که دیالوگ عاری از خشونت با فاشیسم حاکم بر ایران جاری سازد و نظر دوم سازماندهی گذر از کلیت این نظام و اعلام آمادگی برای پشتیبانی از هر شیوه ای که مردم در امر براندازی بکار گیرند. بدیهی ست که نوع قهرآمیز یا مسالمت آمیز بودن گذار از حکومت اسلامی را نه مردم و نه اپوزیسیون؛ بلکه حاکمیت تعیین می کند.

{آزادی توهین مدتها مساله مورد مناقشه بین من و دیگر همکاران با اقبالی عزیز بوده است}

ایشان مرتکب یک "خطای نوشتاری" شده است چون :
آزادی بی قید و شرط بیان مدتها مساله مورد مناقشه بین ما بوده است و "توهین" تنها بهانه بود!
همانگونه که مشاهده میشود؛ توهینی در کار نیست و سخن اینست که به اسلام و قران و دین برخورد نکنید .گرنه فتوای قتل ما را صادر می کنند. به اسلام برخورد نکنید؛ چون ...

{محور اصلی بحث ما در آن زمان، انتشار کامنتهای توهین آمیز بود. من مخالف سرسخت انتشار توهین بودم و اقبالی عزیز موافق آن}

او قصد دارد اقبالی را آدمی مدافع پروپاقرص توهین معرفی کند(بدون ارائه فاکت)!!! واقعیت اینست که میرات و منش برخورد تخریبگرانه گا گ ب که به حزب توده و بخشی از چپ سرایت کرده بود؛ بسر آمده و کارائی خود را از دست داده است. کاش بجای تحلیل عالمانه دیگران؛ نقد نظر و بینش سیاسی بطور مستدل طرح میشد.

{حالا هم اختلاف بر سر توهین به اسلام است. مساله از سوی ائلیار عزیز مطرح شده است}

ائلیار که هنوز نگفته است توهین اقبالی چه بوده؟ حال شما به قیمی ایشان بفرمائید کدام نوشته ناحق من به پر قبای اسلام بر خورده است تا خودم داوطلبانه گردنم را زیر تیغ داعشی های شیعه بگذارم.

{ائلیار به هیچوجه با نقد اسلام و مبارزه با اسلام سیاسی به مخالفت برنخاسته و برعکس، آن را درست می‌داند. تنها با توهین و فحاشی مخالف است}

اژدرجان؛ آنچه را من نقد می دانم، ائلیار آنرا توهین و فحاشی تلقی می کند. اگر غیر از این است دقیقتر نظرش را جویا شو و لااقل با اگاهی بیشتر نظرات او را نمایندگی کن.

{ولی به نظر من، ادبیات بخش آخر، ادبیات یک انسان سیاسی متعهد نیست.
"آخوندهای از آخور در رفته"، آخوندهای از غار گریخته"، "نشخوار می کنند"،... آیا ما می خواهیم این ادبیات را در جامعه خود ترویج کنیم؟}

من می پرسم آدمی که مسئولیت ریاست جمهوری یک کشور را عهده دار میشود و افراد زیر دست او در روز روشن سر فروهرها می برند؛ آن جنایات را در دانشگاهها، شکنجه گاهها و ... سازمان می دهند؛ و با توجه به اختیاراتش دولت و نظام را زیرورو نمی کند؛ بر این فرد چه نامی باید گذاشت؟
من اینبار با زبان شیخ اجل خطاب به خاتمی، روحانی و همه دغلکاران حاکم می نویسم که:
تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی
اکنون سعدی "بی ادب" هم از قبر بیرون بیاید، به صف "پرخاشگران" علیه جانیان حاکم بر ایران خواهد پیوست و بر اساس قوانین شما نمی توانست در ایرانگلوبال قلم بزند.