Skip to main content

مغالطه:

مغالطه:
آ. ائلیار

مغالطه:
این موضوع را در رابطه با «برخورد به مسایل» مطرح میکنم:
خود برخورد یک روش است. روش ها متفاوت اند. برخی نادرست و برخی درست اند. وقتی روش یا متد ما درست نباشد رسیدن به حقیقت نسبی ممکن نیست. متد صحیح که علوم برای کشف و بررسی به کار می برند «متد علمی» نامیده میشود.
در متد علمی
1-« توسط آزمایش-تجربه- ابزار- علم- عدم دخالت اعتقادات وپیش داوری وتعصب و حیله گری- و غیره کوشش میشود چیزی را کشف یا آنالیز کنند.»
2- در مباحث نظری میکوشند با اصول منطق این کار را انجام بدهند.
اما آدمها خصایلی دارند که در مباحث نظری کمتر اجازه میدهد پدیده یا موضوع با راستی و درستی علمی آنالیز شود. عرصه ی نظری تاخت و تاز این آدمها و خصایل است. در این زمینه علم منطق یاری میکند که پرده ها را کنار بزنیم.
مقوله مغالطه یکی از مقولات علم منطق است که کمک میکند برخورد خطا را از برخورد صحیح تشخیص دهیم.

و آن یک روش نادرست است که ما را با چگونگی حرکت دیگری آشنا میکند.
مغالطه چگونه روشی ست؟ و برای چه استفاده میشود؟
آن روش فردی ست که میکوشد قضایای شبیه به حق را بجای حق بکاربرد و از این طریق استدلال کند. مغالطه شامل عمل و ایده است. ایده شبیه صحیح است ولی در واقع چنان نیست. ارسطو مثال میزند طلای ناخالص را بجای طلای خالص قالب کردن مغالطه است. یا مس با روکش طلا را بجای طلا قالب کردن است. در مغالطه درست و نادرست قاطی شده اند جهت رسیدن به هدف که گولزنی ست.

زنده یاد معلم ما میگفت مغالطه همان رنگ کردن گنجشک و فروختن آن بجای قناری ست. و هدف اش فریب است. و روش حیله گری ست.

اما در مباحث نظری چگونه از مغالطه بهره میگیرند؟
گفتیم مغالطه متشکل از راستی و ناراستی ست: روکش طلا=راستی؛ مس بجای طلا=ناراستی. هر دو=حلقه مس با روکش طلا= مغالطه، جهت فریب.
اسید مایع است -مایع برای بدن خوب است. پس اسید برای بدن خوب است.
لفظ مایع در هردو گزاره ظاهراً یکی ست. ولی در واقع به یک معنی نیست.
توهین کلمه است . کلمه خوب است. پس توهین خوب است.
با یکی بودن کلمه ها مثبت بودن توهین را نتیجه میگیرد.

حین کار با موضوع دین این گزاره ها مطرح میشود:
دین موضوع عمومی ست -موضوع عمومی در بیرون مطرح شود -پس دین در بیرون مطرح شود.
دین سوم با دین اول برابر نیست. چون رویش کارشده است.
با برابر نشان دادن موضوع دین در گزاره ی سوم «مسایل خصوصی داخلی» در رابطه با موضوع دین به بیرون منتقل میشود.
چرا؟ چون در گزاره ی سوم مطرح شده که «دین در بیرون مطرح شود. »
با این مغالطه مسایل خصوصی به بیرون منتقل میشود. و استدلال میشود که قرار شد
موضوع در بیرون مطرح شود! آنهم منتقل کننده نه مسایل خصوصی خود را بلکه طرف دیگر را عمداً به بیرون منتقل میکند.

چنین است خصلت ها ی عوض نشدنی آدمها در کار نظری ، که به شیوه ی مغالطه دست می یازند.
وقتی شخص خصلت اش آن است که روش مغالطه را بکارگیرد آنرا در همه جا استعمال میکند: در تحلیل-روشنگری- دوست و همکار - در قدرت و...
آخوند ها در قدرت- افراد سیاسی در جمعها- و برخی سیاستمداران- و خیلی ها در میان توده ی مردم از این روش کارخود را به ظاهر پیش می برند. به اصطللح «زرنگی» میکنند. روشن است که نتیجه ی کار چه از آب در میاید: "زرنگی ایرانی"

با این خصلتها حرفهای گنده-گنده میزنند و ادعای سکولاریسم-دموکراسی ، مبارزه، روشنگری، عدم خشونت ووو میکنند.

وقتی از تارا کماگر نوازنده ی ایرانی-آمریکایی پیانو می پرسند اگر به ایران مسافرت کنی دوست داری چه چیزی در چمدانت بگذاری؟ جواب میدهد:
«من رو راستی آمریکایی‌ها را در چمدانم می‌گذارم.»
چیزی که کیمیاست.