Skip to main content

کیا نوش عزیز

کیا نوش عزیز
آ. ائلیار

کیا نوش عزیز
ادامه...
دیگر اینکه :
تقاضای خان ننه ی من را
جهت عضویت در مدیریت پذیرا باشید:
توضیح اینکه:
مادر بزرگ من که اسم اش «خان ننه» است، تازه کامپیوتر یادگرفته است و الان کنار من نشسته مدام میگوید :
«کچل بالا! برو کنار میخوام همه را «مک» بکنم. مثل دولت ایران.»
منظورش «هک» است. چون دندانهاش ریخته نمی تواند درست تلفظ کند.
میگویم:«مادربزرگ، لازم نیس مک بکنی. مثل دولت ایران.»


- چرا، لازمه. میخوام بدونم "اون تو تو " چه خبره. من هم میخوام معروف بشم.
اگه «داخل شما» مک بشه تمام روزنامه و تلویزیونها اسم منو داد میکشند، معروف میشم.
- ننه جون! دولت هم صرف نظر کرده مک بکنه،شماهم صرف نظرکنید.
-آخه نمی فهمم چرا باید صرف نظر کنم؟
-جانم ، واسه این که ما خودمون «آن تو تو» را مک کرده ایم و دیگر چیزی به شما و دولت ایران نمانده.
- پس کار دولت را راحت کرده اید.
- بله ننه جون. راحت کرده ایم. آن میدونه ما دیر یا زود خودمان همه چیز و بیرون میریزیم، نیازی به درد سر ندارد.
-آها! حالا فهمیدم. ولی منهم میخوام عضو مدیریت بشم.
-برای چه مادر جان؟
-برای این که همه چیزو بیرون بریزم. دیگر دولت زحمتی برای مک نکشه!
- ای بابا! این هم از ننه جون ما!
این آدمها خیلی جایزه اند. مثل اینکه از قوتی "فاب" در آمده اند...