Skip to main content

احمدی زاده ی عزیز،

احمدی زاده ی عزیز،
آ. ائلیار

احمدی زاده ی عزیز،
« ادبیات دفتری» را دیدم. و «یاغیش -یاغمور» را . با اجازه میخواهم نظرم را در مورد تلاش قلمی دوستان آذربایجانی اینجا قید کنم. با اینکه در مطلب زیرهم در گذشته به گوشه ای از آن اشاره کرده ام:
آذربایجان نیاز به آفرینش ادبیات خود دارد(در حاشیه ترجمه آثار بهرنگی در ترکیه):
http://www.iranglobal.info/node/38072

از نظر من فرهنگ آذربایجان ایران نیاز مبرم دارد قلم بدستانش به زبان مادری خود تولید آثار کنند. فرهنگ ترکیه یا زبانهای دیگر مسئله ما نیست. کسانی که کمبودهای فرهنگ زبان مادریمان را احساس میکنند لازم است با مسئولیت تمام در رفع آن از طریق تولید آثارهمت گمارند.
اگر اشتباه نکنم درست آن است که به فکر خودمان باشیم. و به غنی تر کردن فرهنگ خود بکوشیم -که سخت نیازمند آنیم. وقت تلف کردن در دیگر فرهنگها گذشته است. و بیش از پیش ما را عقب نگه میدارد.

بهر صورت این نظر شخصی من است و ممکن است اشتباه باشد. اما ترجیح میدهم تا خطای خود را مشاهده کنم با این روش عمل کنم.

در مورد کارتون خواب-می توانم بگویم روش من آن است که قبل از نوشتن یک موضوع حتماً چند مطلب در همان موضوع یا نظیر آن باید مطالعه کنم-آنهم از نویسندگان بزرگ. بعد شروع میکنم به نوشتن موضوع خودم. در مورد بینوایان مثلاً داستان کوتاه «گدا» از ساعدی قابل توجه است:
http://www.madomeh.com/1390/01/12/dastanadine-26-geda/

در مورد شخصیت کارتون خوابها:
ممکن است برخی به دنبال مسجد و منبر بدوند. اما در داستان یا داستانک یک «کاراکتر عمومی از مجموعه ی این آدمها »مطرح میشود.
در نوشته ی شما :
زندگی در کارتون هست-عقاید مذهبی-و دور انداختگی هست. نوشتن اینها مثبت است.

اما خواستم بدانم چه شده که او کارتون خواب شده؟ چه شده که دور انداخته شده؟ چه نارحتی هایی دارد؟ چرا نمی تواند کارتون خواب نباشد؟عقاید مذهبی چه مشکلی از او را حل میکند؟ ...برای اینها جوابی نیافتم. گذشته و آینده اش مجهول است.و حالش این دو زمان را برایم جواب نداد.
دستت درد نکند که این موضوع انسانی را طرح کرده اید.

ممنون از تلاشهای قلمی شما. همیشه ساغ و باشی اوجا اولون.