Skip to main content

امرالله جان یک نوشته از اصغر

امرالله جان یک نوشته از اصغر
Anonymous

امرالله جان یک نوشته از اصغر کیانی در صفحه بهرام مودت خوندم که ذهن منو مشغول کرد و اگر درسته باشه دیگر جای شک و شبهه نیست. جواد ریاحی اصغر را زیر سئوال برد و اصغر هم عصبانی شد و گذشته جواد ریاحی را در صفحه نوشت که وقتی خوندم شوکه شدم. از یک کانال صد در صد موثق شنیدم که جواد ریاحی با وساطتت امیر ابراهیمی عضو سازمان مهدی سامع شد. نوشته اصغر را در ادامه نظر کوپی می کنم و خواهش می کنم بنویسید جریان چیه. اگر نوشته اصغر درست باشه خطری گروه مهدی سامع را تهدید می کنه و باید جلوی خطر را گرفت. نوشته اصغر را در ادامه کوپی می کنم

جناب جواد ریاحی اول بیا صادقانه ( که فکر نمی کنم چیزی باقی مانده باشد ) به ملت و دوستانت توضیح بده که وقتی از مجاهدین جدا شدی چرا به ایران آخوندی رفتید و همگان میدانند که بین مجاهدین و رژیم دریائی از خون و تیغ کشی وجود دارد و وقتی رژیم به ستار بهشتی که یک کارگر ساده بود رحم نکرد چگونه به شما رحم کردند و بعد توانستید از ایران بطور قانونی به خارج از کشور بیائید و در ابتداء هم با پاچه گیری و تضاد هیستریک با مجاهدین شروع کردید و منهم در همان اوائل در کامنتها به شما انتقاد میکردم که چرا بجای اینکه به رژیم بزنید به مجاهدین میزنید ؟! و رفته رفته توانستم روی شما اثر مثبت بگذارم و مقداری تضاد هیستریک و رژیم پسند شما را بر علیه مجاهدین کمرنگ تر کنم و خود بچه های مجاهدین هم در آن ایام بخوبی بخاطر دارند و از طریق تلفن به بنده کلی دسته گل میدادند و اینرا در اینجا اشاره کنم که من بخاطر قانونمندیهای مبارزاتی با شما برخورد میکردم و نه بصرف حمایت از مجاهدین زیرا من معتقدم هرکسی که ادعای مبارزه با رژیم را در سر میپروراند میباید اندیشه و رفتار خود را در یک چارچوب منطقی و مبارزاتی بر علیه رژیم آخوندی کوک کند و نه اینکه از بام تا شام فقط به مجاهدین فحش و فضایح بدهد و منهم خیلی به مجاهدین در زمینه های مختلفی انتقاد اصولی دارم ولی در شرایط فعلی برای اینکه رژیم سوء استفاده نکند عامدانه چشمم را بروی نواقص و ناهنجاریهای مجاهدین میبندم و زمان پرداختن به آنرا موکول به زمان ضرور و لازم میکنم ولی فعلا دشمن من و مردم آخوندها هستند و یکی از دلائل دوری من از مجاهدین بصرف مسائلی درونی است و نه مشکوک بودن ! و اینرا خود مجاهدین هم بخوبی میدانند و بدین خاطر زمینه فرصت طلبی را برای افراد واخورده ای مثل تو فراهم میکنند و البته روزی خواهد رسید که ناگفته های من و مجاهدین هم ضرورت مطرح شدن پیدا کند و خوش بود گر محک تجربه آید بمیان ..... تا سیه روی شود هرکه در او غش باشد ! ....باری جواد خان بگذار مسائلی که بین من و شما در تلفنها صورت گرفته را به دوستانت عرضه کنم و شما در تلفن به بنده گفتید که زمانیکه از مجاهدین جدا شدید به ایران رفتید و سپس دستگیر شدید و بعدا وقتی که از شما پرسیدم پس چگونه به خارج از کشور آمدید به بنده گفتید که از درون زندان موفق به فرار شدم ! و بلافاصله به خارج آمدید و در درون حزب کمونیست کارگری پذیرفته شدید ! و شروع به هتکاکی به رهبران مجاهدین و خط و خطوط سیاسی آنان کردید که من هم به فراخور وقتم با شما در چندین کامنت پاسخ دادم و بعدا خط تان را عوض کردید و به مناسبات مجاهدین نزدیک شدید و بعد شروع به برخوردهای اپورتونیستی ( تقی شهرام ها و طرح موضوعات آنچنانی ) کردید و پشت سر هم با بچه های مهدی سامع ( جریان مهدی سامع در شورای ملی مقاومت ) عکس گرفتید و اینبار 180 درجه به تمجید مسعود رجوی و مریم رجوی پرداختید ! و خیلی از موضوعات دیگر و تنها از شما میخواهم در همین جا موضوع رفتن شما به نزد آخوندها و بعد فرار قهرمانانه خودتان را از زندان آخوندها به دوستان و مردم ایران توضیح دهید ! و منهم بنا به ملاحظات مبارزاتی خودم بحث مشکوک بودن خود را به آینده ای که از رژیم آخوندی اثری نمانده باشد موکول میکنم و دوست ندارم که در این مرحله از مبارزه با آخوندها به تضادهای فرعی دامن بزنم و به اندازه کافی اپوزسیون وارفته ایرانی مشکلات دارد تا اینکه منهم بخواهم بدان اضافه مضاعف کنم ! و هرکسی که یک ذره هشیاری سیاسی و تقوای مبارزاتی داشته باشد میتواند به صفحه فیسبوکی من در خلال 5 سال گذشته نیم نگاهی بیاندازد تا بفهمد که کی مشکوک است و کی مزدور رژیم آخوندی است ؟! ....اما شما به دوستان تان در همین جا بگوئید که چرا به نزد آخوندها رفتید و چگونه بعد از چند هفته سرو کله شما در خارج پیدا شد و بر علیه م