Skip to main content

دوستان عزیز، ممنون که نظریات

دوستان عزیز، ممنون که نظریات
آ. ائلیار

دوستان عزیز، ممنون که نظریات خود را درمیان میگذارید.
در رابطه با چپ ایران و آذربایجان مجبورم نظر خود را با شما تقسیم کنم -پایلاشام.شاید به روشن شدن برخی تاریکیها کمک کند. البته نظر من است ممکن است خالی از خطا نیز نباشد. بهر صورت سنجشگر شمایید:
1- این نگاه که «ما چپ آذربایجان داریم و چپ دیگرجاها». چیزدرستی نیست.
ما چپ ایران داریم . چرا ؟چون چپ که در آذربایجان یا هرجای ایران هست « درعین حال که به مشکل آذربایجان فکر میکند در همان حال نیز به مشکل ایران و حتی جهان میاندیشد». از کجا معلوم؟ دلیلش آن است که اصولاً دید چپ-جهان بینی - آن «محدود به منطقه ی خود» نیست.چرا؟ چون مسایل آذربایجان را ادامه مسایل ایران و جهان ارزیابی میکند. بنا براین نمی تواند دید خود را تنها به محل خود محدود کند. اگر کسی هم بکند ، این دیگر دید شناخته شده و کلاسیک چپ نیست.

در اصول فلسفه ی سیاسی چپ «دید علمی» محدود نیست بل «باز و جهانی»ست. و آنهم از فلسفه ی «انسان دوستی» چپ و دید «همه سویه »ی اودر مورد اشیاء سرچشمه میگیرد. مثالش دید بهرنگی وزندگی خود حیدرعمواوغلی بود که از آذربایجان و روسیه و آلمان و همه جای ایران صدایش بلند بود. یعنی هرجا ظلمی بود کمونیست آنجا بود. چه خانه ی خود باشد و چه خانه همسایه.
بنابرین چپ را به ملیت تقسیم کردن و انتظارات محلی از آن خواستن خلاف فلسفه چپ است. کسانی که چنین اند اینها دیگر چپ به مفهوم جهانی نیستند. اینها «چپ های ناسیونالیست» اند. چپ و ناسیونالیسم دو چیز متضاد اند. البته منظورم از ناسیونالیسم ایده لوژی بخش سرمایه دار محلی ست. ونه «وطن دوستی». که کمونیستها وطن دوست ترین انسانها هستند.

2- مشکل دوستانی که مدام از چپ آذربایجان سخن میگویند و انتظاراتی دارند ، اینجاست که توضیح دادم.

3- چپ آذربایجانی در سازمانهای سراسری پخش اند و در بسیاری از آنها در رهبریت قرار دارند. مثلاً آقای خلیق از اکثریت خودش آذربایجانی ست.و همینطور دیگران.چرا؟
4- چون این دوستان بر این اندیشه اند که «مسایل همه جای ایران» بهم گره خود است و حتی به جهان. برای حل آنها دید محدود صحیح نیست.
5- چپ مشکل «خلق تحت ستم و تبعیض» را برای خود حل کرده است: از راه « حق اداره ی امورمحلی یا تعیین سرنوشت». آنهم تنها با تحقق «انقلاب سراسری و عمومی» میتواند به مرحله اجرا دربیاید. البته اگر نیروهای انقلابی پیروز شوند.
کسانی که خود را چپ میدانند ولی حق اداره ی امور خلقها را نقض میکنند اصولی نیست. حق انتخاب- و تصمیمگیری آزادانه را به هیچ بهانه ای نمیتوان از انسان سلب کرد. در کمونیسم اصل بر «آزادی انسان از جبر طبیعی و اجتماعی» ست. از سوی دیگر انسانها خود بدون توجه به هر مکتبی آزادند راه حل مشکل را خود بیابند. راه حلی که سعادت و رضایت و خوشحالی «هم فرد و هم جمع» در آن است.

6- میگویند چپ ائله کرد و بئله کرد. بله بخشی از این حرفها درست است. و بخشی هم تبلیغات و غرض ورزی ست. چرا درست است؟ چون چپ بودن دلیل بر عدم «خطا و بیراهه روی» نیست. تنها مردگان خطا نمی کنند. اما قرار نیست «خطا کنند و بیراهه» روند. ولی پیش میاید و این مشکل بوده و هست و خواهد بود. برای همه هست نه تنها برای کمونیست. راه حل آن «شرکت همه» در انجام کار و تصمیمگیری ست که میزان خطا و بیراهه روی را کاهش میدهد. کمونیست بودن به معنای عدم خطا نیست. اما به معنای ضدیت با مردم و نفی حق تصمیم گیری مردم و نفی رضایت مردم هم نیست. کسانی که چنین کرده اند دیگر عملشان ربطی به مکتب ندارد. اصول مکتب کمونیسم خلاف «ایده لوژی گرایی» ست. اما کمونیسم را به ایده لوژی تبدیل نموده بودند. مثل اینکه «برابری زن و مرد» را به «فمنیسم» که یک ایده لوژی ست تبدیل کرده اند. یعنی به «اصول خشک و جامد و آیه وار» تبدیل میکنند.
سخن معرفی ست که گویا مارکس گفته« من مارکسیست نیستم». البته میگویند. ولی خوب سخن درستی ست. چون میگوید «بابا جان! از اندیشه ها آیه درست نکنید».

7- فعالیت چپ های آذربایجانی:که اشاره کردم به صورت سازمانی در سازمانهای سراسری متمرکز اند -افراد منفرد هم هستند- و از نسل بعد از انقلاب در داخل هم هستند که زیر اختناق تلاش میکنند. و اخیراً اعلامیه 209 نفر آنها را از تبریز در دفاع از حق حیات مردم کوبانی خواندیم. تا جایی که میدانم در عرصه ی «روشنگری-سازماندهی- شرکت در فعالیتهای مدنی-اجتماعی» فعال اند. ولی بعلت شدت اختناق حرکات جمعی وسیع ندارند. فعالیت کموننیستها بر این اصل استوار هست که «هرجا ظلم هست کمونیست اونجاست» برای مبارزه با ستم. اینان پرچم بلند نمی کند. با حرکات درست همراه میشوند. چپها بخاطر سرگذشت خونینی که دارند کمتر خود را علنی میکنند.
باقی در کامنت دیگر
ادامه دارد