Skip to main content

همه ی لاله ها را چیدند

همه ی لاله ها را چیدند
آ. ائلیار

همه ی لاله ها را چیدند
در زندان
درغربت.

لاله ها پیش از آنکه بدنیا بیایند اعدام شده بودند

چون کبوتر بودند
میخواستند آزاد باشند.

آزادی!
بزرگترین گناهی که می توان مرتکب شد
در سرزمینی که خبری از آزادی نیست.

لاله ها پیش از آنکه بدنیا بیایند اعدام شده بودند!

اینجا باران نمی بارد
رودها خشک شده اند
و دریاچه ها نیز

ابرها رنگ خون دارند
و هوا لاله باران است

مادرم میگوید :
نگاه کن ! لاله ها را پایانی نیست.

می بینم
آهسته میروید جنگل در کویر
با خون لاله ها!

بیا مادر، بیا!
مرا به اعماق جنگلها ببر!
شاید که بتوانم مرتکب بزرگترین گناه بشوم
آزادی!

لاله ها پیش از آنکه بدنیا بیایند اعدام شده بودند؛ مادر!...

نوشته ایست برای همه مادران لاله ها و عزیزانشان
به ویژه برای مادرم،مادر ستار؛که همه جا جلو چشممان است
متن آذربایجانی این نوشته را بعداً منتشر خواهم کرد.