Skip to main content

والله آقای ائلیار، من که فکر

والله آقای ائلیار، من که فکر
Anonymous

والله آقای ائلیار، من که فکر می کنم شما دچار سوتفاهم شده اید. من شخصا اتفاقا یکی از همان دردمندان هستم نه نفی درد کنندگان. سخن من این بود که آقای احمدی زاده حدیث درد میلیونها انسان را در شعر خود به گونه ای زیبا و حتی معجزه آسا فشرده و چکیده و خلاصه کرده است. از این جهت کارش قابل تشبیه به الماس است که کربن فشرده است. من نمی فهمم کجای این تشبیه ایراد دارد؟ تازه اگر هم ایراد داشته باشد، بهتر بود اول می خواستید که کامنت نویس توضیحی ارائه دهد. چه بسا حرفش را بد فهمیده اید یا او منظورش را درست نرسانده باشد؛ بعد می توانستید هر چه دلتان خواست آموزه های پداگوژیکتان را خرج کنید.
ثانیا این که نوشته اید "در حق خود خیلی کم لطفی می فرمایید"، خواهش می کنم آنچه من نوشته ام و شما نقطه چین فرموده اید را منتشر کنید تا همه ببینند این حرف چه اندازه قبیح است!

هکذا، این همه ادب جنابعالی بنده راناخودآگاه یاد آن حرفتان انداخت که روزی فرمودید از سنده سگ کامفت درست می شود ولی از جامعه ما دموکرات بیرون نمی آید یا چیزی تو همین مایه ها. به علاوه، از این درفشانیهای کلاسیک باز هم داشته اید. البته من شخصا از حرف آن روزتان ناراحت نشدم ولی فکر کنم آن حرفها را اگر با آموزه های پداگوژیک امروزیتان کنار هم بگذاریم، نتیجه می گیریم که یک جای کار می لنگد (شاید هم این همه قباحت بنده ی یک لا قبا، نتیجه آموزه های پداگوژیک اساتیدی چون جنابعالی باشد) یک نکته دیگر، شما احیانا از آن دسته روشنفکران تشریف ندارید که کتابهای پداگوژیک را ازبرای نوت برداری و خرج کردن بجا و بیجای اصطلاحات و اسامی به خاطر سپرده شده می خوانند؟