بدبختی باصطلاح کمونیستهای ایرانی این است که فلسفه مارکسیسم را نخوانده، کمونیست شده اند! انگار کسی علم طب نخوانده میخواهد مریض مداوا بکند. کسی میتواند از طبقه کارگر صحبت بکند، که مملکت اش کاملا صنعتی باشد. آیا ایران یک کشور صنعتی است؟ آیا چند درصد اقشارایرانی در کارخانه ها مشغولند، که این قشر میخواهد رهبری جامعه نیمه فئودالی ایران را بدست بگیرد؟ مگرآقای لنین چقدر سواد آلمانی داشت، که ادعا میکرد، آثارکارل مارکس فیلسوف نامی آلمان را دقیقا میفهمد؟ آیا با چند روزنامه فارسی خواندن میشود ادعای مارکسیست بودن کرد؟ آیا جامعه علمی اروپا به آدم نمی خندد؟ آیا در بین ایرانیان چه کسی آنقدر فهم فلسفی و سواد آلمانی دارد، که محتوای پیچیده کاپیتال مارکس را، از اعماق تفکر فلسفی وی،عینا در یابد، و بدون اندک تغییر و مشکلات فهم! آنرا ترجمه بکند؟، که مورد تائید، جامعه فلسفی ـ علمی آلمان قرار بگیرد؟
بدبختی باصطلاح کونیستهای
بدبختی باصطلاح کونیستهای
Anonymous
آیا هرکس که هرورق پاره ای در جائی خوانده است، میتواند ادعای مارکسیست بودن بکند؟ روشنفکر ایرانی عجب در یک جو!، از نظرعلمی سطحی!، پوچ ! و تو خالی سرگردان است!