Skip to main content

جناب رازی با سلام به شما. در

جناب رازی با سلام به شما. در
Anonymous

جناب رازی با سلام به شما. در مقاله حاضر و در کامنتهای آن در مورد مسائل زیادی بحث شده است. من هیچ کدام از این بحثها را در نظر نداشتم و در مورد آنها هم اظهار نظری نکرده ام. صحبت من فقط در مورد آن قسمت از کامنت شما بود که مربوط می شد به <ولی آن مبارز کمونیستی را که علی را مولای خودش می دانست و حسین را شهید بزرگ خلقهای خاورمیانه می نامید کجای دلمان بگذاریم؟ > من پرسیدم چند مارکسیت را سراغ دارید که علی را مولا و حسین را شهیدش بداند (نقل به معنی) و شما سازمان اکثریت و حزب توده را مثال آوردید.
من هم کمی (نه کاملا) مانند شما معتقدم که <ملت بپا خاستند تا همان چیزی را بدست بیاورند، که همین الان از آن برخوردارند، یعنی حاکمیت اسلام.>
من هم مانند شما معتقدم که وضع نخبگان این ملت هم دست کمی از عوام نداشت. البته می توان در مورد علل این وضعیت جامعه ما در آن زمان به بحث نشست و دید که این نخبگان تا چه حد

مقصر بوده اند و تقصیرکار اصلی، این نخبگان بودند یا حاکمان آن زمان و قبلتر از آن.
حالا شما قتلهای درون سازمانی را مطرح کرده اید. از نظر من هیچ کدام از این قتلها توجیه پذیر نیستند و جنایت هستند ولی اینکه می گویید <هواداران چپ در برابر قتلهای درون سازمانی...... مصرانه خود را به کری و کوری می زنند و معتقدند این فقط شاه بود که دگراندیشان را می کشت!> با شما کمی موافقم و بطور کامل موافق نیستم.
این درست است که در مورد این جنایات کم نوشته شده و در اکثر مواقع سکوت شده است ولی تا آنجایی که می دانم، سازمان اکثریت در این مورد سکوت نکرده است.
سالها پیش بعضی از فدائیان به طور انفرادی در مورد این قتلها نوشتند و در خرداد 1389، سازمان اکثریت در کنگره خودش مشخصا به این قتلها پرداخت و آنها را محکوم کرد و عذرخواهی کرد. البته این محکوم کردن و عذرخواهی ممکن است دردی را دوا نکند ولی حداقل این حسن را دارد که این قتلها را از طرف یک سازمان سیاسی روشن کرد و موضع آنها را بیان کرد.
من خودم زمانی عضوی از خانواده فدائیان بودم و در سازمان اکثریت هم عضو بودم و خودم را به نوبه خودم و در حد خودم در مقابل همه اعمال خوب و بد آنها مسول می دانم. ولی فکر می کنم و تا آنجایی که اطلاع دارم، همین سازمان اکثریت که این همه در مورد آن حساسیت به حق و یا به ناحق وجود دارد، بارها از گذشته خودش انتقاد کرده و در مورد قتلهای درون سازمانی هم با کمال شجاعت در کنگره خودش قرار صادر کرده است. ممکن است بگوییم که این کافی نبوده است و باید این انتقادات شدیدتر می بود و یا تمام زوایا را ندارد و یا.... ولی اینکه بگوییم آنها خود را به کری و کوری زنده اند، انصاف نیست.
البته چون گذشته سازمان اکثریت زیاد مطرح می شود باید پرسید که هدف این این مطرح کردنهای مکرر چیست و منتقدین دقیقا چه می خواهند؟ انتقاد؟ که این سازمان انتقاد کرده است. کنار گذاشتن رهبران خود؟ که این کار را در کنگره اول انجام داد. دار زدن رهبران؟ و یا چه چیز دیگر؟
با تشکر از شما
آدرس قرار کنگره سازمان اکثریت در باره قتلهای درون سازمانی:
http://www.iran-archive.com/sites/default/files/sanad/fadaiian_aksariiat-gharae_kongereye_11_ghatlha.pdf

آدرس در اخبار روز:
http://www.akhbar-rooz.com/news.jsp?essayId=30448