Skip to main content

ثانی عزیز، با تشکر از جواب

ثانی عزیز، با تشکر از جواب
Anonymous

ثانی عزیز، با تشکر از جواب شما. من اصولا با دار زدن هر کسی مخالفم. از طرف دیگر انتقادات چنین جریاناتی را هم زیاد صادقانه نمی دانم. به نظر من فقط وقتی می شود حرف این دوستان را باور کرد، که سازمان اکثریت را منحل کنند و سازمانی نو با پلاتفرم و برنامه ای نو ایجاد کنند، کاری که مثلا حزب وحدت سوسیالیستی آلمان بعد از سقوط آلمان شرقی کرد. ولی همه این بحثها به نظر من نباید نگاه ما را از "چرا" منحرف کند. "چرا" کمونیستها در یک کشور مسلمان شهادت امام شیعه را تسلیت می گویند و همان شعار ملاها را در روزنامه شان می نویسند؟ اصلا "چرا" کمونیستها به رفقای کشته شده خودشان "شهید" می گویند که یک کلمه 100% دینی است؟ شما می گویید اینها از سر فرصت طلبی است، و من می گویم مشکل در اشتراکات ایدئولوژیک با جمهوری اسلامی است. کمونیست ما در واقع شیعه ای بود که حوصله نماز خواندن و روزه گرفتن نداشت. ما می توانیم چشممان

را بر واقعیت ببندیم وبا گفتن "بگذار و بگذر" یا "ما که گفتیم غلط کردیم، دیگر چه می خواهی؟" سروته قضیه را هم بیاوریم، ولی تا وقتی که مشکل خودمان را بطور بنیادی ریشه یابی نکرده ایم، مطمئن باشید که از خطر تکرار آن فجایع در امان نیستیم. و آخر اینکه چند نفر از کسانی که در رابطه با شراکتشان در جنایات جمهوری اسلامی بخود انتقاد کردند سیاست را بوسیدند و کنار گذاشتند؟ و آیا اینها به صرف انتقاد از خود حتی اگر صادقانه بوده باشد، حق دارند دیگران را از موضع بالا سرزنش کنند؟ آیا در هیچ کجای جهان کسی را که سابقه سرقت از بانک دارد، به ریاست بانک می گمارند؟ بیایید ریشه ها را دریابیم، واگرنه دهها سال در همین جا درجا خواهیم زد. شاد باشید