Skip to main content

زمانی قشر چپ، و یا به اصطلاح

زمانی قشر چپ، و یا به اصطلاح
Anonymous

زمانی قشر چپ، و یا به اصطلاح خودشان کمونیستها، ازاقشارآگاه، و روشنفکر جامعه عقب مانده و فئودالی ایران بودند. این برهه بر میگردد به سی تا چهل سال پیش! اکنون قشر به اصطلاح چپ، و یا بقول خودشان کمونیستها از نظر اطلاعات جامعه شناسانه و رشد فکری از عقب مانده ترین قشر جامعه نیمه فئودالی و مذهب زده جهنم ایران هستتد. و آنان بر خلاف سایر اقشار، خصوصا قشر تحصیل کرده، و حتا در پاره ای موارد، از مردم عادی نیز از نظرکسب دانش، و اطلاعات اجتماعی عقب هستند. و علت این عقب ماندگی، انجماد فکری درپنجاه سال پیش است! با اظهار تاسف آقایان کومونیستها نزدیک نیم قرن است که در شکل سازمانهای سرتاسری! در منجلاب تئوری من در آوری آقای لنین!، به اصطلاح سوسیالیسم واقعا موجود خدا بیامرز ناسیونالیسم روسی، گیر کرده اند! سوسیالیسم و یا بهتر بگوئیم ناسیونالیسم روسی، که اکنون نمایندگان جامعه سرمایه، و یا اولگارشی مثل

" آقای پوتین" میراث دار آن است و آن را نمایندگی میکند! در صورتیکه این موضوع اصلا با مارکسیسم و آموزشهای مدرن کارل مارکس فیلسوف آلمانی هیچ ارتباطی ندارد. و نداشت! خیلی از فلاسفه و جامعه شناسان آلمان سئوال میکنند، آیا آقای لنین چه اندازه سواد آلمانی داشت که نوشته ها و آثار فلسفی کارل مارکس فیلسوف آلمانی را تحلیل میکرد؟ در صورتیکه هنوز که هنوز است دانشمندان و فلاسفه آلمان در فهم دقیق آثارمارکس! فحص و بحث، کنگاش واختلاف نظر دارند. عده ای او را هومانیست، افرادی او را اکونومیست، بخشی او را تئوریسین کارگران اشرافی درجامعه صنعتی مدرن، و بخش دیگر او را منتقد بیرحم انباشت پول و سرمایه، و کسان دیگری او را فیلسوف فرا ملیتی با ایده های عدالت اجتماعی مینامند! که باصطلاح کمونیسها به آن " انترناسیونالیسم جهانی، ویا بقول خودشان پیوند کارگران" میگویند! با اظهار تاسف عامل کم سوادی و نبود یک زمینه فلسفه علمی در جامعه جهل زده، مذهب زده و دیکتاتور زده ایران، سبب شد، که روشنفکران و پیشروان قشرچپ نتوانستند خود را با حرکت زمان هماهنگ بکنند، و براثرفقرعلمی و نبود دانش مدرن امروزی که با قوانین دمکراسی اروپائی همگون است، روشنفکران ایرانی از قافله تمدن بشری حدود صد و پنجاه سال عقب افتادند. و جامعه ای که روشنفکرانش نتوانند، خود را با معیار و موازین دمکراسی مدرن اروپائی امروزی وفق دهند، و همراه و همزمان با پیشرفت و تکامل عصر تکنولژی قرن بیست و یکم حرکت بکنند، هیچ ارزشی به حقوق طبیعی، حقوق مدنی، زبانی، فرهنگی و حق زندگی بر دیگرملل ایران را قائل نخواهند شد. و تازه اگر هم بر حسب اتفاق به قدرت برسند، یک چائوشسکوی جدید! و یا استالین گرجی! در انتظار ملل ایران خواهد بود! که این نیز جهنم ایران را صد سال دیگر به قهقرا خواهد کشید! معنای آن این است؛ کسی که نمی داند حقوق طبیعی، و یا حقوق بشر چیست؟ و دراعماق وجودش به آن باور ندارد! و فقط در فکر کسب قدرت سیاسی، و پر کردن جیب خود است، و درصورت اعتراض! مردم را بخاک و خون میکشد!، کسیکه نمی داند دمکراسی و احترام به حقوق تک تک انسان چیست؟ چگونه میتواند دمکراسی مدرن اروپائی و آزادی را برای مردم کشورش به ارمغان بیاورد؟ این شبیه آنست، که گوئی به جای خلبان هواپیما که تجربه پرواز دارد و فوت و فن آنرا بلد است، اگر یک آدم مبتدی بنشیند، هواپیما سقوط میکند، و مسافرانش کشته میشوند. پس تنها آرمان آرزو کافی نیست. روشنفکرلازم است به علم و دانش و خصوصا به وجدان بشر دوستی، و علم دمکراسی مدرن امروزی، واحترام بحقوق ملی ـ مدنی ملل آگاه باشد و بدان باور وجدانی و درونی داشته باشد. این را نیز از قبل بداند، که در صورت ظلم بر مردم! دیر یا زود از طریق همان مردم به زباله دان تاریخ سپرده خواهد شد. و درهمین راستا لازم به یاد آوریست که ابرهای درگیری های خونین فردا، ازهم اکنون برگرداب هولناک جهنم ایران نیز، سایه افکن است!