Skip to main content

ثانی گرامی با تشکر دوباره. به

ثانی گرامی با تشکر دوباره. به
Anonymous

ثانی گرامی با تشکر دوباره. به نظرم نکات مشترک ما کم کم متبلور می شوند. فقط چند نکته را لازم می دانم یادآوری کنم. 1. انتقاد فقط متوجه حزب توده و اکثریت نیست و مثلا با نگاه به مجاهدین خلق باید کلاهمان را بالا بیندازیم که جمهوری اسلامی برقرار شد و آنها حکومت را در دست نگرفتند. این حرف شما که «به نظر من هر حزب و سازمانی در یک جامعه، از بطن همان جامعه بیرون می آید و از آن جدا نیست» 100% درست است و شامل شاه و رژیم پهلوی هم می شود. 2. در مورد انحلال از قضا من معتقدم که بخش بزرگی از مشکلات را حل می کند. نمونه اش در آلمان حزب پ.د.اس است که از انحلال اس.اِ.دِ بوجود آمد و با اینکه 90 درصد اعضایش از حزب قبلی آمده اند، یک حزب کاملا متفاوت است. نمونه ایرانی آنهم حزب دموکراتیک مردم ایران است که نزدیک به صددرصدش از حزب توده آمده بودند. سازمانی که هنوز خود را فدائی می نامد و سیاهکل و تأسیس سازمان را جشن

می گیرد، بناچار کماکان (همانطور که خود می گوید) به "سنت فدائی" نیز پایبند است. یعنی به همان سنتی که ریشه همه فجایع بوده است. بحث انحلال دقیقا بحث روبنا و زیربنا است، انحلال نقطه پایان یک گذشته تاریک و نقطه شروع یک آینده روشن است. از نظر من نه تنها چپ، بلکه کلیت جامعه روشنفکری ایران احتیاج به یک خانه تکانی اساسی دارد و باید پس از وداع کامل با گذشته رو به سوی آینده داشته باشد. لازمه اینکار ولی یک برش رادیکال با گذشته است. و بالا خره اینکه همه ما باید در انتقاد از دیگران و بخصوص از رژیم شاهنشاهی بسیار محتاط و دست به عصا باشیم، نه برای اینکه شاه خوب بود، بلکه برای اینکه ما هم حداقل به اندازه او دیکتاتور و مرتجع بودیم، در مواردی شاید هم بیشتر. با تشکر از وقتی که گذاشتید و به امید همگانی شدن بحث، شاد باشید