Skip to main content

بابک آذری دیروز و آزاد امروز

بابک آذری دیروز و آزاد امروز
Anonymous

بابک آذری دیروز و آزاد امروز باز چون دزد ناشی به کاهدان زده ست و هیستری ضد چپ چشمانش را آنچنان کور کرده که بجای ردیه بر مارکسیسم، به رد سرمایه داری پرداخته ست. وقتی شما یکی از عوامل تولید یعنیی کارگران را از تولید سرمایه دارانه کم می کنید و اتوماسیون یا روبوت ها را جایگزین آن می سازید دیگر چیزی از سرمایه داری باقی نمی ماند. اینکه نام کارگران را به اندیشه ورزان عوض کنیم تغییری دراصل ارزش مبادلۀ کالا عوض نمی شود مگراینکه موجودیت طبقه کارگر را بعنوان کسانیکه نیروی کار خود را می فروشد زیر سئوال برود.
از همان روز اول مارکس از سوی مدافعان سرمایه داری بارها و بصورت های گوناگون رد شده ست و این بحث انقلاب دیجیتالی بابک آزاد بنیابت از الوین تافلر هم روش. ولی همۀ آنهائیکه به جایگزینی تکنولوژی با نیروی کار معتقدند باید به پرسش های اساسی زیر پاسخ دهند:

همۀ آنهائیکه به جایگزینی تکنولوژی با نیروی کار معتقدند باید به پرسش های اساسی زیر پاسخ دهند:
- در تبیین مارکسی از سرمایه داری، ارزش مبادله کالا را کار اجتماعا لازم برای تولید آنرا معیین میکند. با حذف طبقه کارگر از روند تولید، معلوم نیست که قیمت کالا بر چه اساسی تعیین خواهد شد؟
- با بیکاری طبقه کارگر و با از دست رفتن درآمد این بخش وسیع جامعه، معلوم نیست که کالاهای تولید شده توسط چه کسی خریداری خواهد شد؟
تبعات چنین فرضی در عمل به نفی سرمایه داری خواهد انجامید چراکه کالاهای تولید شده باید برایگان در اختیار مصرف کنندگان قرار گیرد که درینصورت دولت به یک شرکت عام المنفعه تبدیل خواهد شد و هرگونه نفع شخصی سرمایه داران ودر نتیجه خود طبقه سرمایه داراز میان خواهد رفت.
بدیل دیگر حاکمیت بلامنازع مال داران خواهد که با تطمیع بخش کوچکی از نظامیان باقی جامعه چون بردگان در خدمت خود آورند که چنین نظامی چندان نخواهد پائید. نظام های دمکراتیک درغرب بر پایه وابسنگی حکومت ها به مردم از طریق اخذ مالیات ها برقرار گشته اند و ازین رو دولت ها خدمتگذار مردمند. بدون این رابطه کاری و اقتصادی دولت ها بنیاز از مردم بوده و مستقل از آنها عمل خواهند کرد و این وضعیتی ست که امروزه در کشورهائی که برپای اقتصاد نفتی اداره میشود همچون ایران برقرارست.
بدون این تخیلات عملی هم سرمایه داری امروزه با بزرگترین بحران در طول حیات خود روبروست که ازسال ٢٠٠٨ میلادی تاکنون ادامه دارد و هیچ راه حلی برای آن پیدا نشده ست. خوش پنداری دانیل بل در باره جامعه فراصنعتی در سال ١٩٩٣ که این مقاله را نوشته جذاب بنظر مینمود. ولی امروزه نئولیبرالیسم مستتر در آن بکلی رنگ باخته ست. کوتاه سخن آنکه در عصر گلوبالیسم که سرمایه صنعتی بدنبال نیروی کار ارزان به کشورهائی نظیر چین پرکشید با بدست آوردن سودهای نجومی بکشورهای صنعتی پیشین بازگشت و در سرمایه مجازی Virtual Economy بورس بازی وغیره بکار افتاد که نتیجه آن ساختن پول از پول بود و نه تولید کالائی که این به خارج شدن قطار سرمایه داری از ریل واقعیش یعنی اقتصاد واقعی Real Economy بود و در نهایت به ورشکستگی کامل سرمایه مالی در سال ٢٠٠٨ انجامید. جامعه فراصنتعتی در واقع همان دولت مستعجل بود که در ابتدا خوش درخشید ولی . . .
راستی کیانوش عزیز برگردان Break Down به سقوط چندان درست بنظر نمی رسد بلکه بیشتر تجزیۀ زمان، مکان و دولت به اجزاء خود از آن در زهن متبادر میشود همچون: Break Down of a quotation و نه
Nerveous Breakdown درخود متن هم هیچ بحثی درباره سقوط این مقوله ها مطرح نمی شود بلکه کل مقاله تجزیه تحلیلی در باره آنهاست. امان از دست این ترجمه ها!!!