Skip to main content

روشنفکری دست آورد عصر مدرنیته

روشنفکری دست آورد عصر مدرنیته
ناصر کرمی

روشنفکری دست آورد عصر مدرنیته است، در عصر مدرنیته دورانِ گسل دین محوری و تعریف جهان پیرامونی بر پایه های دین شناختی به رهبری کلیسا است. در عصر مدرنیته انسان محوری و خردگرایی بر مبنای علوم تجربی و این جهانی جایگزین دین و کلیسا محوری شد. در عصر مدرنیته ساختار حکومت زمینی این جهانی ( جمهوریّت و دمکراسی) جایگزین حکومت آسمانی دین سالار به رهبری کلیسا و مسجد شد. مقولهء روشنفکری و دین باوری ( بویژه دین اسلام و مسلک شیعه گری) دو عرصهءِ متضاد با هم هستند و یکی، دیگری را نفی و انکار میکند، در عرصهء دین باوری فرد، لازم به تلاش در شناخت بیشتر و ضرورت در اندیشیدن و آفرینش که نیروی محرکهء فرآیند روشنفکری است را ندارد، ...

فرد دین باور چهار امررا پیوسته فقط تکرار میکند، 1- تاریخ دین 2- متن های دین 3- ریتوالهای دین 4- دکان داری دینی است. بنا بر این روشنفکر دینی وجود خارجی ندارد. گروهی که در ایران روشنفکر دینی نامیده شده اند و میشوند، همان رمالان و دکانداران دینی و مبلغ جهالت و ریتوالهای دین سنتّی بودند و هستند. جامعه ای که یک خبرنگارمعمولی مانند مسعود بهنود را در جایگاه یک روشنفکر مینشاند، حکومتی مانند ولایت فقیه شایستهءِ اوست. شیعه گری (حزب علی) چیری نیست جز طرفدار یک ساختار حکومتی قرون وسطایی امامت و موروثی است که امروز نه علی است و نه اهل بیت او که به حکومت و خلافت برسند، بنا بر این کسی که خود را روشنفکر شیعه میداند، هدف پایداری و پشتیبانی همین حکومت اسلامی موجود به رهبری خامنه ای است، اصولأ شیعه گری در انواع و اقسام دین اسلام، از نوع ارتجاعی ترین و غیر دمکرات ترین شاخهء آن است، و کسی که طرفدار آن باشد، ارتجاعی و عقب ماندهء فکری و روحی است. امثال آقای دکتر عبدالستار دوشکی باید تا کنون دریافته باشند که دو دسته از مردمان 1- مردم تُرک تبار در ایران 2- ایرانیان غیر پارسیِ، ایران مرکزی مبلغ شیعه گری در ایران بوده اند و آنرا به ایدئولوژی و ابزار کسب قدرت سیاسی حکومت مرکزی و تسخیر گردش اقتصاد در کشور تبدیل کرده اند، امروز هم که پایه های حکومت اسلامی سست شده است و دوران گذار به دمکراسی فراهم گشته است، این دو گروه از مردمان تُرک تبار و ایرانیان غیر پارسی خود باخته و وطن فروش از آن وحشت دارند که در ایران فدرال و دمکراتیک فردا، قدرت سیاسی و اقتصادی از دست آنها خارج شود، در نتیجه با چرخش سیاسی روشن، ماندن همین نظام اسلامی را ترجیح میدهند و از آن حمایت میکنند. اگر نظام جمهوری اسلامی نباشد، آیا اینهمه افراد نالایق مانند احمدی نژاد و روحانی، از سمنان، یزد، کرمان، قم، اصفهان، و تهران رئیس جمهور خواهند شد ؟ و یا مردم تُرک تبار همچنان در محورقدرت سیاسی حکومت مرکزی خواهند ماند و همچنان چرخهء اقتصاد کشور را در چنگ خود قبضه خواهند کرد ؟ بطور یقین نه !. افراد روشنفکر واقعی و تحلیل گر نباید این چراخش سیاسی و استرانژی را فقط به فردی مانند مسعود بهنود محدود کند، این موضوع خیلی فراتر و عمیق تر از این خواهد بود، گذشته از این برنامهء قدیم و جدید نظام اسلامی این هست که افراد اپوزیسیون رابا پول و دادان امتیازات بخرد و در جبههء خود قرار دهد.