Skip to main content

کیانوش عزیز

کیانوش عزیز
دكتر عبدالستار دوشوكي

کیانوش عزیز
من مقاله در مورد بیانیه آقای ادیب برومند نوشتم. از آقای مهندس کورش زعیم گرفته تا گروه ها و سازمانهای جبهه ملی در برونمرز و حتی خود جناب آقای ادیب خود را موظف و مقید دانستند تا به مخاطبان خود جواب بدهند که دادند. اما آقای بهنود بعنوان یک کارمند یک موسسه خود را مقید نمی داند که جواب بدهد. همانگونه که سران تشیع خود را مقید به جواب دادن به احدی نمی کنند. این یعنی فرهنگ . . . .

کیانوش گرامی، امیدوارم که ناراحت نشوی اگر به شما، مسعود بهنود و بقیه هموطنان عزیز شیعه که دیگران را " إفراط گرايي مخالفين" قلمداد می کنید، بگویم "گفتن از زنبور بی حاصل بود / با یکی در عمر خود ناخورده نیش؛ تا تو را حالی نباشد همچو ما / حال ما باشد تو را افسانه پیش؛ سوز من با دیگری نسبت نکن / او نمک بر دست و من بر عضو ریش"

جمهوری اسلامی تحت عنوان شیعه و شیعه گری آنقدر . . .

جمهوری اسلامی تحت عنوان شیعه و شیعه گری آنقدر زخم بر جسم و روح و روان هموطنان و بخصوص غیر شیعیان وارد کرده، که آقای بهنود بقول شما با نیم قرن تاریخ ژورنالیستی، باید در مورد "مقوله" شیعهگری و روشنفکری حساسیت و ژرف بینی عمیق تری از خود نشان می داد؛ که نداند. و مجددا هم حرف های خود را تائید کرد و نمک بیشتری بر زخم ها ریختند. و دلیلی هم نمی بیند که روشنگری بکند و یا توضیح بدهد چون مخاطبان پرسشگر خود را مشتی عوام بیسواد و إفراط گرايي مخالفين می پندارد

نوشته اید که او میلیون ها مخاطب در ایران دارد. که چی؟ آیت الله ها هم میلیون ها مخاطب دارند. داعش هم میلیونها مخاطب دارد. صرف داشتن مقلد و مخاطب مستمع در میان "عوام الناس بیسواد و شیعه" منشاء هیچگونه اعتبار و حقانیتی نیست. روشنفکران شیعه نظیر جلال آل احمد و شریعتی و مکارم شیرازی ثابت کردند که جز فلاکت و بدبختی حاصل دیگری نداشته اند. بعد از 35 سال تجربه، ثابت شده است که شیعیگری و روشنفکری دو کلمه متضاد هستند، و هیچکس نباید این "رو" را داشته باشد که از "روشنفکر شیعه" دفاع کند. من در عجبم که شما چگونه از مسعود بهنود و موضع ایشان دفاع می کنید.