Skip to main content

با سلام خدمت یک عزیز دیگر

با سلام خدمت یک عزیز دیگر
مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

با سلام خدمت یک عزیز دیگر یعنی جناب peerooz . peerooz جان و یا خان اتفاقا من خیلی میل دارم که با شما کامنت نویسان عزیز که دار و ندارم از شما بود، همنشین شوم و کلی درباره کامنتها صحبت بفرماییم و در کافی نت جهنم بنشینیم و باز هم بنویسیم.
جنابان تقی زاده و جمال زاده را هم گاه گداری ملاقات می فرمایم. این علیمقامان در طبقات بالا تشریف دارند و زیاد آفتابی نمی شوند. جریان جواز را هم که تعریف کردید خیلی لذت بردم و به یاد خودم و تخصص خودم افتادم. اتفاقا اینجا هم از من پرسیدند که وقتی به شغل عالیمرتبه مسؤلیت کامنتها مشغول بودم، آیا جواز داشتم. پرسیدم جواز چیست؟ گفتند که در این رشته تحصیل فرموده بودید؟ اجازه کار در این رشته مهم سیاست را داشتید؟ جواب دادم بله، معلوم است که جواز داشتم. این جواز را هم جناب کیانوش توکلی، مدیر محترم سایت و گردانندگان محترم سایت به من داده بودند. با خنده گفتند: مگر

مگر خود آنها جواز داشتند؟ من هم که احساس می کردم به شخص شخیص بنده و به گردانندگان محترم سایت توهین می شودف زیپ دهانشان را بستم و دیگر از این حرفها نزدند.
با جنابان تقی زاده و جمال زاده و ممال زاده هم که مذاکره می فرمودم این مساله را گفتم. جواب دادند: دنیا همین است دیگر، از ما برای حمالی چمدان جواز می خواستند و از شخص شخیص شمای عالی مقام برای حمالی کامنتها جواز می خواهند.
خیلی خوب است که از مسؤل فعلی کامنتها تعریف می کنید و می نویسید: "گمانم آنست که مسئول کنونی کامنتها, به درستی کلمات ممنوعه را حذف و کامنت را منتشر میکنند و در این کار تخصص دارند. "
ولی باید بعرضتان برسانم که برنامه دمکرات منشانه من این بود که فقط کلمات ممنوعه را حذف نکنم بلکه کل کامنتی را که در آن از کلمات ممنوعه استفاده می شد حذف بکنم تا کامنت نویس نه چندان محترمی که از این کلمات استفاده می کند بداند که یک من ماست چقدر کره دارد (اخیرا شنیدم که این ضرب المثل عوض شده و می گویند: یک من کره چقدر آب دارد. شاید هم حق با آنها باشد. همین که کلمات ضاله در آن نیست خوب است).
برنامه دیگر من این بود که نسل همه Anonymous ها را از سایت بکنم. علتش هم این بود که هر کسی می آمد و با نام بی نام Anonymous یک چیزی می نوشت. یک Anonymous می نوشت دیوار سیاه است باز هم یک Anonymous می نوشت دیوار سفید است. شخص شخیص عالی مقام بنده هم که از بدو تولد گیج بودم، گیج تر می شدم. اعصابم هم خط خطی می شد. با جناب مسؤل فنی سایت تماس حاصل نمودم و از او خواستم این گزینه "نام شما" را در کامنتها اجباری کند. نگاهی عاقل اندر سفیه به من کرد و گفت چه فرقی می کند بابا جان؟ آن وقت هم یکی می نویسد علی یا ولی یا حسن یا حسین و باز هم گیج تر می شوی. در ثانی، اگر بخواهم این کار را بکنم، برنامه طوریست که گزینه "ایمیل" هم فعال می شود. جناب کیانوش توکلی هم مخالف است و می گوید که کار کامنت نویسان سخت تر می شود و بعضی از آنها چون سواد ندارند، نمی دانند که ایمیل چیه و یا نمی دانند که یک آدرس ایمیل قلابی هم می شود نوشت و برای همین هم از نوشتن کامنت صرفنظر می کنند.
خلاصه این برنامه من (یا نقشه من) نقش بر آب شد و شخص شخیص بنده تا آخرین ساعت تصدی در آن مقام عالی گرفتار آن بودم.
البته مسؤل فنی سایت یواشکی در گوشم گفت که راههای دیگری هم وجود دارد که این کیانوش با همه آنها مخالف است. مثلا می توان یک کاری کرد که هر کسی که می خواهد کامنت بنویسد، ثبت نام کند یا می توان کاری کرد که کامنت نوشتن فقط با ایمیل گوگل یا از طریق فیسبوک باشد. ولی کیانوش بهانه می آورد که کامنت نویسان محدود می شوند، رهگذران نمی توانند مزه بپرانند، بحثها خیلی کلاسیک و مؤدبانه و شش در چهار می شوند و...
خلاصه جناب peerooz عمر مبارکم کفاف نداد تا نقشه هایم را که خیلی هم دمکرات منشانه بودند، اجرا کنم. مسؤل فعلی کامنتها هم که اصلا به این چیزها فکر نمی کند. جناب کیانوش هم که الان بحثی را با جناب کاظم دوم شروع کرده است و می گوید همه چیز نظر است و نظر را نباید سانسور کرد. خدا عاقبتمان را به خیر کند. تمام سانسورچیان بیکار می شوند و کلی به آمار بیکاران اضافه می شود.
خوشبختانه این کامنت شخص شخیص بنده هم طولانی شد و توانستم سرتان را درد بیاورم و کمی هم سر به سر مسؤل فعلی کامنتها بگذارم که مجبور است این همه را بخواند.
مادر بزرگ محترمم به شما هم سلام دارد و پیغام می رساند که هر وقت تشریف بیاورید قدمتان روی چشم. (یواشکی بگویم که دنبال دوست پسر می گردد)
تا زمانی که در آن دنیا تشریف دارید سلامت باشید. اینجا که بیایید من می شوم پارتی شما.