Skip to main content

یوسف عزیز

یوسف عزیز
آ. ائلیار

یوسف عزیز
فرض کنیم کسی موافق حقوق ما نیست. به قول شما.
من راه کسب حقوق را در مقالات مختلف گفته ام. و اینجا از آن میگذرم.
اما شما از «امید به استقلال به معنای جدایی » که یک حق است صحبت میکنید.
بسیار خوب و محترم.
من میخواهم « دلایل اثباتی و عملی بودن این امید » را ببینم.
عقل سلیم میگوید آدم به یک چیز «عینی و عملی» میتواند امید ببندد. به چیز بی دلیل و قانع نکننده که نمی شود امید بست.
البته بعضی ها وقتی از یک طرف نامید شدند میکوشند در طرف دیگر «امیدی» هرچند «تخیلی» برای خود درست کنند. بسیار خوب درست کنند و کسی مخالف نیست.

اما من به « جمع بزرگی از انسانها و بخصوص جوانها» فکر میکنم که با یک «امید تخیلی» ، زندگی و نیرو جوانیشان را تلف میکنند و چه بسا از زندان و شکنجه و گورستان و غربت و آوارگی سردرمیاورند. این شکست و ضایعه سنگین و چه بسا جبران ناپذیر است. در حق خود و عزیزانشان و جامعه.

بنابرین چه بهتر که روی این «راه و امید» عمیق تر بیاندیشیم. شاید به نتایج قابل توجهی رسیدیم.
من این را درست نمیدانم که انسان وقتی از جایی ناامید شد برود برای خودش امید واهی بتراشد و زیانها بار آورد.
درست آن است که «علل ناامیدی» خود را رفع کند و ببیند چگونه میتواند به امید واقعی دست یابد.
شما میگویید مدرسه را قبول نمیکنند جدا میشم.
من میگویم مدرسه را نمی توانیم کسب کنیم ، جدایی را چطورمیتوانیم عملی کنیم؟
سنگ بزرگ علامت نزدن است.
عاقلانه آن است که نخست بکوشیم همین چیزکوچک را بگیریم و بعد بدنبال چیزهای دیگر باشیم.