Skip to main content

اول بایستی دید که این یوسف

اول بایستی دید که این یوسف
کیانوش توکلی

اول بایستی دید که این یوسف اباذری کیست؟ و چه افکاری دارد که این روزها همه جا مورد کین نفررت روشنفکران پوپولیستی قرار گرفته است و به قول مهرداد درویش پور که در فیس بوکش نوشت :«آیا این عکس العملی افراطی در برابر پوپولیسم عامیانه توده پرستی است که پیشتر در جامعه حکمفرما بود؟ آیا دل نگرانی از "مرگ روشنفکری" و رسالت آن در ایران و جهان، این عکس العمل را ایجاد کرده تا فریاد "ما زنده ایم" روشنفکری شنیده شود؟ آیا دستاوردهای سیاه نظام های پوپولیستی باعث شده است اندیشه "دیکتاتوری نخبگان" این گونه دوباره سر از اعماق تاریخ بر آورد و همچون افلاطون فریاد زند مردم نمی فهمند و هم از این رو به حاکمیت "نخبگان خیرخواه " باید تن در دهند تا به نجات رسند؟...» کمی بیاندیشیم و ژست رونشفکران نسل انقلابی ها _ « همراه با تودهها و مخالف حکومت» _را نگیریم و به این بیاندیشیم که چگونه دگر اندیش را نقد کرد:

یوسف اباذری چنین شروع کرد [ضمن نهایت تلاش برای وفاداری به واژگان] : «« اوّل با یک تذکر شروع می کنم. حدود یک ماه پیش فیلم مستندی با عنوان «ماهی ها در سکوت می میرند» ساخته یاسر عرب از تلویزیون پخش شد که در آن نشان می داد مردم سیستان و بلوچستان در حال مرگ هستند، بچه هایشان را بغل می کنند و چون جایی را ندارند بروند در راه ها می میرند، دیوانگان و مجانینی که زیر فشار زندگی دیوانه شده اند در سطح شهر پراکنده اند، با بعضی شان صحبت می کرد. مردم غذا ندارند که بخورند. تمام مسئولین استانی که صحبت می کردند می گفتند که اگر دولت تا دو ماه دیگر به اینجا نرسد این استان خواهد مرد، این فیلم را تلویزیون نشان داد و نکته جالب برای من این است که هیچ کس، هیچ کس به این فیلم کوچک ترین توجهی نکرد و حتی شما هم که اینجا هستید نمی دانید که چنین فیلمی ساخته شده و نمایش داده شده. این فیلم درباره زندگی و مرگ یک استان این مملکت است که یک زمانی فراهم کننده گندم این مملکت بود. بنابراین میخواهم بگویم که مودهای اجتماعی چه شکلی می آیند و می خواهند مسائل واقعی را که ما با آنها مواجه هستیم از ذهن ما ببرند. اما این مودها حقیقی اند، واقعی اند. این آقایی که عکسش را اینجا زده اند یک خواننده پاپ هست. پاپ در اسکیل موسیقی یعنی مبتذل ترین نوع موسیقی جهان و این آقا یکی از مبتذل ترین افرادی بود که این موسیقی پاپ را می خواند. می گویند موسیقی اش را تحلیل نکن، من چطور میتوانم موسیقی آدمی را که مرده تحلیل نکنم؟ من دادم فرمت موسیقی این آدم را یک موسیقی دان تحلیل کرده. مبتذل محض است. ما پاپی داریم که پیچیده است. این ساده ترین، مسخره ترین، احمقانه ترین نوع موسیقی است. صدای فالش، موسیقی مسخره، شعر مسخره تر. بنابراین من چطور میتوانم چنین چیزی را تحلیل نکنم. و برای من خیلی جالبه که یک ملتی، یک میلیون نفر می افتند به این ابتذال. می افتند به ابتذالی که می روند در مجلس ترحیم یک همچین خواننده مسخره ای شرکت می کنند، گریه می کنند، توی سرشان می زنند و یک نفر توی فیسبوک می نویسد: «من تا ابد می سوزم».[...] صحبت من اینه که چرا مردم ایران به این افلاس افتادند. چطور مردم ایران به این فلاکت افتاند؟ اینجاست که تحلیل خیلی مهم است. برای این کار اتفاقاتی رخ داد؛ ابتدا دولت یا حکومت بر مبنای یک سری فعل و انفعالات سیاسی ترجیح داد تا یکسری ورزشکار را بیاورد چون فکر میکرد که اینها محبوبیت مردمی دارند، محوبیت اینها بر مبنای همین محبوبیت مبتذلی است که وجود دارد. کشتی گیر و کاراته کار را چپاندند در مجلس و شورای شهر تا یک عده سیاست مدار را بیرون بکنند. مرحله دوم که شروع شد بازیگران و نوازندگان و خوانندگان پاپ بودند، خانم هدیه تهرانی در مراسم آن یکی شرکت کرد، خانم مهتاب کرامتی در مراسم آقای روحانی شرکت کرد. متوسل شدند به خوانندگان پاپ برای اینکه سیاست واقعی را در این مملکت راه نیندازند. وقتی می گویم این کار را می کنند منظورم این نیست که کسی این کار را می کند، این ساختار است، یعنی وقتی قرار است سیاست زدایی شود لاجرم چنین وقایعی پیش می آید. متوسل شده می شود به خوانندگان پاپ تا جای سیاست واقعی را بگیرند. متوسل می شوند یه یک عده کاراته باز و کشتی گیر که مقامشان در جای دیگر محترم، تا بروند به صندلی فلان جا تکیه بدهند و برای مردم تهران تصمیم بگیرند. کسی که مطلع است آقای دکتر راغفر که گلر تیم ملی بود به من گفت: بعضی از اینها به نان شب محتاج بودند ولی الان صاحب پاساژ عظیم و فلان شده اند. اینهم برای اینکه بفهمید چه اتفاقی میفتد.