Skip to main content

بقیه از کامنت قبلی. جزیره ای

بقیه از کامنت قبلی. جزیره ای
Anonymous

بقیه از کامنت قبلی. جزیره ای دور افتاده وجود دارد به نام ایستر آیسلند (Easter Island) که امروزه بخشی از کشور شیلی است. این جزیره زمانی تمدنی درخشان داشت که اقتصادش برپایه کشاورزی و ماهیگیری بود. مثل همه جوامع آن زمان، مردم این جامعه نیز مجسمه هایی بت مانند می ساختند که گویا رابطه فیض بین آنها و اجدادشان شوند. این مجسمه های سنگی بسیار بزرگ و سنگین بودند و جابجایی آنها از محل ساخت تا نصب کار ساده ای نبود و علاوه بر نیروی انسانی، نیاز به کلی چوب و الوار داشت.
به هر حال با افزایش جمعیت جزیره و نیز به دلایل دیگر مثل پیدا شدن موشها، درختهای جزیره به خطر افتادند. درختهای بلند جزیره برای ساکنین حیاتی بودند چون با آنها قایق ماهیگیری می ساختند و به علاوه درختان جلوی فرسایش خاک کشاورزی را می گرفتند. خلاصه اینکه درختها شروع کرده بودند به نابودی و زندگی سخت شده بود.

در این شرایط مبلغین مذهبی آن جامعه چه کردند؟ آنها به جای یافتن ریشه مشکل، شروع کردند به راه انداختن این شایعه که چون فلان و بهمان گناه را کرده ایم، اجدادمان نظرشان را از ما گردانده اند. لذا باید هر چه بیشتر ممکن است از آن مجسمه ها بسازیم و نصب کنیم. پس مردم شروع کردند به قطع درختان بلند باقیمانده و مصرف آنها در آن عمل بیهوده و بلکه مضر. به این ترتیب باقی درختان بلند نیز قطع و مصرف شدند ولی اوضاع بهتر نشد که هیچ، بدتر هم شد. نهایتا تمدن جزیره تقریبا به کلی نابود شد.
غرض این که امروز هم ما با شکلی مدرنتر از همان نگرش روبروییم. کشور ما قادر نیست نیازهای جمعیت فعلی را براورده کند ولی مبلغین مذهبی سودای دوبرابر کردن جمعیت را دارند ....