Skip to main content

با احترام ديدم خانه اي ميسوخت

با احترام ديدم خانه اي ميسوخت
Anonymous

با احترام ديدم خانه اي ميسوخت . عده اي هريك به فراخور توان خويس از خانه گريختند همه ميگفتند از آتش گريختيم. پس ازمدتي هريك سطلي ، لگني، آفتابه اي و نظاير آن بدست جمع شدند. اهالي خانه هاي ديگر ميگفتند اينها ميخواهند با هر وسيله اي آب حمل كنند و خانه شان را از سوختن بيشتر نجات بدهند . اما در كمال حيرت مردم خانه هاي ديگر ديدند اينها با هرآنچه در دست دارد بر سروروي هم ميكوبند و اين به آن ميكويد تو تقصير داري. آن ديگري ميگويد ميخواهم ببينم كي آتش زد. واينها همه روشنفكران ساكن همان خانه بودند ودعوايشان با ابراز دلسو زي !!! بسيار براي خانه ادامه داشت. آفرين به تلاششان . از ايشان بياموزيم . خدا ايران را از روشنفكران بدور بدارد.مردم با دروغ وكلك هم شده از پس خشكسالي و دشمن كه ميهنمان را اشغال كرده بر خواهند آمد.