Skip to main content

آقای peerooz گرامی، یک بطر

آقای peerooz گرامی، یک بطر
مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

آقای peerooz گرامی، یک بطر ویسکی گذاشته بودم جلوم و داشتم با مخلفات نوش جان می کردم که مادر بزرگ محترمه ام دوان دوان اومد و گفت که چه نشسته ای، بیا که برات کومنتار نوشته اند. هر چی گفتم ولم کن، ولم نکرد. اومدم دیدم شما خطاب به خانم آتوسا خانوم نوشته این. به مادربزرگ مکرمه ام گفتم: آخه چرا نمی ذاری عیشمو بکنم؟ این که برای من نیست. برای آتوسا خانومه.
گفت: زیر مقاله علمی تو نوشته اند. اگه بهش جواب ندی، من میرم به جای تو جواب می دم.
از ترس اینکه بیاد اینجا یه چیزایی بنویسه و کار دستم بده، اومدم خودم بنویسم.
حالا بریم سر اصل مطلب.
زمانی که من مسؤل محترم کامنتها بودم. می دیدم که یک حضرتی اومده و یه چیزی نوشته و اسمشو گذاشته مقاله. خودش هم میگه که خیلی علمی و خوبه و ردخور نداره.
وقتی می خوندمش، دلم می خواست که صفحه کامپیوتر می شد یه صفحه کاغذ و من هم پاره پوره اش می کردم. بعد این یارو که

اسمش تمدنه، به من می گفت که پاره پوره نکن، بردار یه چیزی بنویس که حضرت نویسنده این چیزی که نوشتی به این دلیل و آن دلیل غلطه. من هم که زیاد متمدن نبودم و حوصله این چیزا رو نداشتم از خیرش می گذشتم.
بعدش می دیدم یه حضرت کامنت نویس اومده و زیرش نوشته (مثلا) "نوشتن «ها ها ها» بیشعوری و حماقت و خریته" (ها ها ها رو همینطوری نوشتم که به کسی برنخوره. شما خودتون یه جمله از یه مقاله انتخاب کنین).
سریعا در سطل آشغالو باز می کردم و کامنت رو می انداختم توش و درشو هم زود می بستم که یهو نیاد بیرون.
حضرت کامنت نویس اعتراض می کرد که جناب سانسورچی فلان فلان شده چرا کامنت منو سانسور کردی. من که به کسی توهینی نکرده بودم. من بطور کلی نوشته بودم که "نوشتن «ها ها ها» بیشعوری و حماقت و خریته". از کسی هم اسم نبرده بودم.
من هم زحمت می کشیدم و همین کامنتشو نقطه چین می کردم و منتشر می کردم و بهش جواب میدادم که نه جانم. کامنت شما توهین به جصرت نویسنده بوده.
شروع می کرد به بحث که: "بیا منتشرش کن تا خوانندگان قضاوت کنند".
من هم می نوشتم: به همین خیال باش.
حالا فرض کنیم که من اون کامنتو منتشرش می کردم. چی می شد؟ حضرت نویسنده به رئیس رؤسا شکایت می کرد که بله: من در مقاله علمی و بیمانندم نوشته ام "ها ها ها" و این حضرت کامنت نویس نوشته که هر کسی بنویسه "ها ها ها" بیشعور و احمق و خره". اینجا مشخصا به من توهین کرده و گفته بیشعور احمق خر.
حالا تصور بکنین که وضع من بیچاره چطوری بوده. این میگه من کلی نوشته ام، اون می گه چون من اینو نوشته ام، مشخصا خطاب به من بوده.
شما به جای من بودین چی می کردین؟ از نظر حضرت کامنت نویس توهین نبوده و از نظر حضرت نویسنده توهین بوده.
من کامنتو می فرستادم تو سطل آشغال و خلایق رو از نظر حضرت کامنت نویس مبنی بر این که حضرت نویسنده بیشعور و احمق و خره، محروم می کردم و حسابی بهشون ضرر می زدم و بعدش هم دفتر حساب و کتاب قمارمو باز می کردم و می نوشتم: "مانند همیشه باختم".
یواشکی بهتون بگم که صفحه برد من خالیه خالیه.