Skip to main content

از اشکالات اساسی روسنفکران

از اشکالات اساسی روسنفکران
آ. ائلیار

از اشکالات اساسی روسنفکران ایران یکی هم این است که:«صحبت به زبان مردم را بلد نیستند».
نمی خواهید از خمینی و آخوندها چیزی بیاموزید؟ پس حداقل از هدایت بیاموزید که چگونه به زبان مردم چیز نوشت.

دوستان میکوشند پیامشان را به صورت فلسفه هگل وهایدگر و مانندهای آن در بیاورند و آخر سر خودشان هم ندانند که چه میگویند.و انتظار دارند مردم حرفشان را درک کرده و ازجریان سیاسی آنها حمایت کنند. نه دوستان عزیز چنین کاری ممکن نشده و بعدها هم ممکن نخواهد شد. یک جریان سیاسی، طرف صحبت اش مردم است نه کلاس فلسفه ی دانشگاه. کسی که از سوی یک جریان سیاسی حرف میزند،چیزمی نویسد بهتر است قبل ازهرچیز زبان مردم را یاد بگیرد بعد بیاید جریان سیاسی و پیامهای خود را برای آنها توضیح بدهد. به ویژه از نویسنده ی مقاله،که زحماتی در ادبیات هم کشیده، چنین چشمداشتی هست.

سالهاست این دوستان روسنفکر ما ازسکولاریسم حرف میزنند برای کشوری که حکومت اسلامی آن حتی اتاق خواب و توالت و آنجا و اینجای مردم را گذاشته زیر ذره بین «کنترول» دقیق میکند. که مبادا کسی بدون رعایت اسلام حرکتی بکند یا چیزی بگوید یا صدایی دربیاورد.
دوستان عزیز مهم نیست که مفهوم و مفاهیم فلان کلمه یا فکر و نظریه در کلاس درس دانشگاه چیست و چگونه است. مهم این است که برای حل مشکل مردم چه راه حلی دارید؟ اسلام با شمشیر و گلوله و صلوات سر می برد و توالت و اتاق خواب و حمام و چه و چی مارا کنترول میکند. آقاجان اسلام شده عزرائیل حی و حاضر مردم را دراز کرده جانشان را میگیرد چه راه حلی داری؟
مشکل مردم اسلام در قدرت است. میخواهیم از قدرت کنار برود و مسئله شخصی هر کس بشود. این یعنی «جدایی دین از دولت و حکومت و کابینه و ادارات و خیابان و و..کلاً دخالت اش از زندگی مردم با هر عنوانی قطع بشود. لطفاً اسم اسلام یا دین را به مذهب
تبدیل نکنید که نادرست است. اسلام دین است نه مذهب. مشکل هم با دین است.
اینکه فلان چیز و بهمان چیز چه معنی دارد برای میزگرد روشنفکران خوب است ولی بدرد حل مشکل مردم نمی خورد.
مذهب شاخه ی دین است. مشکل مردم با تنه است نه تنها با شاخه. یا این شاخه و آن شاخه. دین مسئله شخصی افراد است همانطور که خوردن چای با قند یا بدون قند مسئله شخصی آدمهاست.

بحث سکولاریسم یک بحث آکادمیک است. اما پیامش برای مردم یک پیام سیاسی ست. در پیام سیاسی جناب نوری اعلاء «جدایی حکومت از مذهب» آمده. که درست مسئله و نیاز مردم «جدایی دین از قدرت» است که اصطلاحاً «جدایی دین از دولت» نوشته اند. در زبان فارسی ما بیشتر حکومت را برابر دولت بکار می بریم. آشوری هم به این موضوع اشاره کرده. مثلاً عنوان کتاب لنین «دولت و انقلاب» ترجمه شده است. یا داریوش آشوری state را دولت نوشته و حکومت را government.
بر عکس نوشته ی نویسنده. همینطور نیکفر هم از «جدایی دین از دولت» صحبت کرده نه از مذهب و دولت یا حکومت.

بخش آکادمیک موضوع را میتوان جداگانه انجام داد ولی مهم پیام سیاسی بحث برای مردم است. «جدایی مذهب از حکومت» راه حل مشکل جامعه ما نیست. نیاز مبرم ما «جدایی دین از دولت-حکومت یا به طور کلی از قدرت» است. در مفهوم «جدایی دین از دولت» منظور جدایی دین از قدرت است. و مسئله خصوصی شدن دین به عنوان تنه ی اصلی شاخه ها-مذاهب- مطرح است.
جدایی مذهب از حکومت شعار ناقص و دمبریده ایست.
و میخواهد دین را از زیز ضرب خارج کند که به حق و به درستی زیر ضرب رفته و مشکل مهم جامعه و سیاست است .
صحبت من اینجا در مورد دین سیاسی -یا اسلام سیاسی-ست. دین غیر سیاسی مسئله شخصی بوده و هست. در مورد آن صحبت نمیکنیم.

بلای اش دورباد از سرمردم
هر آنچه که
بوی آسمان میدهد.

تن و جان را رها خواهم
هم از این دنیا
هم از آن دنیا.
**
گؤگدن ایلنن هر زادین
قاداسیندان اوزاق اولسون
ائل لریم.

ؤزگور سئوره م جان ایله جمدکی
هم او دنیادان
هم بو دنیادان