Skip to main content

ادامه ی کامنتها پیشین: انقلاب

ادامه ی کامنتها پیشین: انقلاب
آ. ائلیار

ادامه ی کامنتها پیشین: انقلاب بهمن 57 ایران:

روحانیت انقلاب سکولار را اسلامی کرد:

انقلاب از سال 49 آغاز شده بود. که در 56 و با شروع حرکات دانشگاهها و شبهای شعر نویسندگان و بعد تشکیل «کانونهای اقشار اجتماعی مختلف»، مثل کارگران-فرهنگییان-روشنفکران و وکلاء،روزنامه نگاران و غیره رفت و در 57 همگانی شد. انقلاب با حرکت جوانان چپ ،با جنگ چریکی در شهر و بیرون (سیاهکل و شهر) شروع شده بود و زندانهای کشور پر بود از «گروههای سیاسی عمدتاً) با مشی مسلحانه. برای مثال در آذربایجان -اورمیه سال 50 و 51 گروههایی از تبریز-اردبیل-سراب-ارومیه- نقده- و دیگر جاها از جمله کردستان(جنبش خودمختاری) با در نظر گرفتن افراد جنبش خودمختاری کردستان بیش از 70 نفر سیاسی در زندان بود. که بقایای این گروهها در بیرون در حال تلاش بودند. این وضع در همه شهرهای بزرگ ادامه داشت.

انقلاب 57 با یک پای چپ و بعد توسط مجاهدین با پای دوم مذهبی شروع شد. و با شرکت اقشار اجتماعی «انقلاب همگانی» شد.
خمینی رهبری آنرا به دست گرفت.
انقلاب با چپ شروع شد و سکولار بود. خمینی آنرا به «انقلاب اسلامی» تبدیل کرد. تنها کسانی که در 58 کتاب «صدای گامهای فاشیسم» را نوشتند متوجه تبدیل انقلاب سکولار به اسلامی شدند. در کل کسی متوجه انحراف انقلاب توسط خمینی نشد.
با تأمین رهبری خمینی انقلاب چهره ی اسلامی گرفت. با شکست نیروها توسط خمینی تثبت شد.

پای مذهب و روحانیت در جنبش قرن بیستم ایران:
مذهب و روحانیت از انقلاب مشروطیت تا 57 پای ارتجاعی و محافظه کار خود را در جنبش داشت و برای کسب رهبری و انقلاب اسلامی خود تلاش «علنی و مخفی» انجام میداد. تنها سازمان مجاهدین در آغاز خود این محافظه کاری را شکستند. که بعد از57 این سازمان توسط مسعود رضوی و دوستانش به انحراف گرایید و به یک سازمان مذهبی بیگانه با دموکراسی،دگماتیک و دیکتاتور ماب در اصول سازمانی و سیاسی تبدیل شد. مسعود سازمان را به یک جریان «سکت مذهبی-سیاسی دگماتیک» تبدیل نمود و فاتحه اش را خواند.خمینی با کسب قدرت و استقرار حکومت همین کار را کرد.
بنا برین پای مذهبی «مجاهدین و خمینی» در جنبش بود که هردو ماهیت «ارتجاعی» خود را در طی پروسه نشان دادند.

پای چپ و دموکرات در جنبش قرن بیستم ایران:

همینطور این پا نیز از مشروطیت تا بهمن 57 در جنبش بود. نخست با نام سوسیال دموکراتها-بعد حزب توده- بعد هم با نام فدایی . دیگر گروههای چپ نیز بودند که کوچک به حساب میامدند.

اشکال حزب توده «عدم استقلال در سیاست» بود.
اشکال نیروهای چپ دیگر
عدم شناخت جامعه برای آماده بودن به استقرار حکومت «زحمتکسان یدی و فکری» بود
چپ در برنامه ی پیاده کردن حکومت زحمتکشان بود. این برنامه با واقیعیت جامعه در تضاد بود. شرایط جامعه استقرار «نظام دموکراتیک-چند حزبی» را طلب میکرد نه استقرار حکومت کارگران یا «سوسیالیستی» را . اکنون نیز شرایط جامعه ایران در طلب همین «نظام دموکراتیک» است. استقرار حکومت «کارگری یا زحمتکشان» در شرایط حاضر و آینده ی نزدیک غیر عملی شد.
جامعه با این مرحله بسیار فاصله دارد.
چپ و دموکراتها برنامه و سیاست ذهنی دنبال میکردند. روحانیت برهبری خمینی برای کسب قدرت بسیار دید عینی-عملی-و سیاستهای درست پیش می برد. که در آغاز به آنها اشاره کرده ام.

شرایط حاضر : چپ و مذهب
نیروهای دموکرات و چپ هنوز هم پروسه ی پیش از 57 را طی میکنند. دید ذهنی و پراکندگی و عدم سیاستهای درست .خصلت عمده ی آنهاست. هر چند بخشهایی از این نیرو به واقیعیتهای جامعه گردن گذاشته اند. و در پی نظام دموکراتیک اند نه سوسیالیستی.
مذهب با رژیم خمینی سخت شکست خورده و مجاهدین هم با سازمانشان. اما این به معنای عدم حضور اینان در سیاست حال و آینده نیست. مذهب با تمام شکست اش همچنان پای دوم سیاست در ایران است. و میخواهد خود را تکرار کند. به شکل حکومتهای مذهبی و دیکتاتوری با ظاهر دموکراتیک. در این میان زمینه برای قدرت گیری مذهب تحت عنوان «حکومت اصلاح طلبان مذهبی» وجود دارد و اینان آماده اند در پروسه ی بعد رهبری مردم را باز به دست گیرند. اینان مثل خمینی باتجربه-کاردان-گول زن اند. سریع میتوانند رقیبان خود را کنار بزنند. خطر اینان برای جنبش مثل خطر خمینی در 57 است. تا چشم بهم بزنی اینان با زمینه ی آماده ایکه برایشان هست می توانند رهبری مردم را بدست گیرند. ایران برای «حکومت اسلامی معتدل» توسط اینان شرایط آماده دارد. شانس اینان بیشتر از نیروهای « جدایی دین-دولت» است. اینان حتی قادر اند شعار جدایی دین و دولت را از دست نیروهای چپ-دموکرات بگیرند.

پای دوم جنبش نیز همچنان چپ و دموکراتها و جنبشهای ملیتهاست.