Skip to main content

از صفحەی فیسبوکی دوستان ،،،،،

از صفحەی فیسبوکی دوستان ،،،،،
Anonymous

از صفحەی فیسبوکی دوستان ،،،،،،،،وشنفکر یا تحریف کننده؟
چپ کردستان: صبا آذرپیک روزنامه نگار است و در صفحه خود گفته بود که اعدام را محکوم میکند اما... و به قول خودش احزاب و سازمانهای مخالف رژیم اسلامی بخصوص در کردستان را که مسلح میباشند را تروریست نامیده بود. حال بماند سیاست و پیروپروگرام و برنامه و استراتژی هر حزب و سازمانی چی باشد و اینکه حزب و جریانی قابل نقد و بررسی باشد

در رابطه با اعمال و رفتارهای سیاسی و نظامیش، این بحثی دیگر است، ما موافق یا مخالف نظرات جریانی باشیم تا مخالف وجودیش کاملا باهم متفاوت است، و اما این پرسش پیش می آید چرا همیشه به اصطلاح روشنفکران و در واقع مدافعان تمامیت ارضی در ایران(اعم از به اصطلاح آزادیخواهان! فرخ نگه داری و ملی مذهبیون بگیر تا سبز و بنفشها و غیره... نیز) همیشه و در همه حال هم همانند سیاستهای 36 سال گذشته مخالف موجودیت احزابی هستند که برای مقابله با سیاستهای رژیم تروریستی جمهوری اسلامی و از روی ناچاری دست به سلاح برده اند، و این افراد راحت به خود حق میدهند که هرگونه دست بردن به اسلحه در برابر رژیم فاشیستی اسلامی را محکوم کنند و تروریسمش بنامند، در حالی که تحت هیچ عنوانی سیاستها، جنایتکاران، تروریستها و لمپنهای این رژیم را محکوم نمیکنند، همگی میدانیم که تروریست جمهوری اسلامی است و چه در داخل و چه در خارج ایران سالهای سال است آزادیخواهان و برابری طلبها را سرکوب و اعدام و ترور میکند، فتوای قتل صادر میکنند برای کسانی که دگر اندیش باشند، اعدامهای فله ای راه اندازی کردند و میکنند و هزاران جنایت دیگر مرتکب شده اند... از همه این به اصطلاح روشنفکران بایستی پرسید آیا رژیم هم اکنون ایران یک سیستم دمکراتیک و همه گیر است و هر حزب و سازمان و تشکل و افرادی در جامعه حق انتخاب و انتخاب شدن در آن را دارد؟ آیا در سیستمی سیاسی اکنون ایران اصلا به اندازه یک باکتری اثری از دمکراسی و انسانیت را می بینین؟ آیا رژیم اکنون ایران حق مردم را برای زندگیی شرافتمندانه به رسمیت شناخته است؟ آیا ایران بزرگترین زندان روزنامه نگاران نیست؟ آیا فعالیت سیاسی در سیستم سیاسی حال ایران آزاد است؟ و خیلی پرسشهای دیگر که بایستی از خودشان بپرسند و خود نیز جواب دهند، در شرایطی که جواب به ارزشهای انسانی و آزادی و برابری و دمکراسی در ایران منفیست، اعدامها و زندان و شکنجه و غیره وجود دارد؟ و هیچ صدایی غیر از صدای ولایت فقیه و ارتجاع شنیده نمی شود و فقط جواب گلوله است؟ چکار بایستی کرد؟ ...
نوشته زیر مطلبیست در این رابطه که از صفحه آقای عمار گلی برگرفته شده:
مشکل آذر پیک نیست
عمار گلی
...............
در طی سال های گذشته هرگاه اتفاقی در کُردستان به وقوع پیوسته و عاملش حاکمیت بوده بسیاری از نخبگان مرکز با این عبارت در صف خشونت دولتی قرار گرفته اند:
"خشونت دولتی را محکوم می کنیم اما..."
"اما" هایی که از مرکز حاشیه را نشانه می رود ابزاری است که حاکمیت با استناد به آن خود را موجه جلوه می دهد و به خشونتش بر علیه "حاشیه نا متمدن" ادامه می دهد. گفتاری از جنس اعدام و گلوله و جنگ. او اعدام را محکوم می کند "اما" من را نیز محکوم می کند؛ چراکه می خواهم اکثریتش را از او بگیرم و تمامیت اش را هم نقض. چراکه اگر من اقلیت نباشم دیگر او نمی تواند اکثریت باشد، نمی تواند مرکز باشد.
او می تواند برای "ستار بهشتی" زندان رود، ولی "اما" گویان یعقوب مهرنهاد را انکار می کند، ابراهیم لطف الهی را را نمی خواهد ببیند و از کنار صدها ترور و قتل سیاسی می گذرد. او ترور را محکوم می کند ولی وقتی وزیر اطلاعاتش می گوید در خارج از مرزها فلانی را کشتیم خفقان می گیرد!
اما سوزنی به خود و جوال دوزی به دیگران. "ما"ی به زعم آنها اقلیت نیز متهمیم. بسیاری از "ما"ی نخبه حاشیه نشین سعی می کنیم با ارئه مستندات و ادله به این خیل عظیم "اما