Skip to main content

مسئله مجسمه ی فردوسی با

مسئله مجسمه ی فردوسی با
آ. ائلیار

مسئله مجسمه ی فردوسی با ایتالیا و جاهای دیگر از جمله مناطق فارسی زبان در سلماس از زمین تا آسمان فرق دارد:
1- در ایتالیا و مناطق فارسی زبان موضوع «تبعیض فرهنگ و زبان» مطرح نیست و وجود ندارد.
2- در سلماس که یکی از شهرهای آذربایجان است و تحت «تبعیض فرهنگی»، این مجسمه نشانه ی تسلط فرهنگ فارسی حکومتها به آذربایجان که فرهنگ ترکی دارد-می باشد.
3- دولت ها که پاسدار فرهنگ فارسی در آذربایجان بوده و هستند، بدون در نظر گرفتن فرهنگ منطقه و بدون پرسیدن رأی مردم اقدام به نصب مجسمه نموده اند.
4- راه حل دموکراتیک مسئله «داد و فریادهای ناسیونالیسم فارسی» نیست؛ «پرسیدن رأی مردم» شهر است. اگر مردم شهر دوست دارند آنرا داشته بلشند از نظر من باید هم داشته باشند. می توان پرسید آیا مجسمه ی فردوسی را میخواهید نصب بشود یا مجسمه ی یک شاعر آذربایجانی مثل فضولی-نسیمی-شهریار-سهند-ساهر-بابدل و غیره را.

5- حکومت اسلامی ، بافرهنگ اسلام سیاسی خود در کل مخالف فرهنگ ناسیونالیسی فارسی ست و تلاش میکند فرهنگ سیاسی و اسلامی شیعی خود را جایگزین آن کند. در این رابطه زیاد علاقه ای به کم کردن آثار و نشانه های فارسی دارد.
6- وضع آذربایجان شرایط مخصوص دارد. اکنون خیلی از جوانان علاقه به فرهنگ آذربایجانی خود دارند و میخواهند آثار و نشانه های خود را ببینند.
7- رژیم بعد از 36 سالا متوجه شده مردم آذربایجان به فرهنگ خود علاقه دارند و نمیشود بیش از این با آنها ضدیت نمود و چیزهایی که دوست ندارند بهشان تحمیل کرد. این است که مجبور است برخی چیزها را رعایت کند. از جمله برگرداندن اسامی ترکی محلات ارومیه هم در این ارتباط است.
8- رژیم با حرکات بسیار «ضعیف» به علاقه ی فرهنگی مردم منطقه توجه میکند برای کم کردن نارضایتی.
9- درضمن میداند در فعل فعل النفعالات «سیاسی-نظامی» همسایگان از جمله عراق و کردستان، منطقه ی آذربایجان غربی شرایط خاص «سیاسی-نظامی» دارد. اگر فرداد کشور بزرگ کردستان تشکیل بشود - ناسیونالیستهای کرد دهان باز کرده اند که «آذربایجان غربی» را بخورند.
10- حکومت برای حفظ آذربایجان غربی چاره ای ندارد جز اینکه برای مردم ترکی زبان رضایت ایجاد کند از جمله در بعد فرهنگی.این است که از آثار ناسیونالیسم فارسی که مورد انزجار است اندکی میکاهد و اندکی هم به فرهنگ آذربایجان توجه میکند.
این کل ماهیت سیاست رژیم است.
11- سیاست فعلان آذربایجانی دفاع از فرهنگ خود است. و سیاست همزیستی و عدم درگیری با همسایه ی خود خلق کرد.
12- خطر در منطقه از جانب «ناسیونالیستها» مردم را تهدید کرده و میکند. رژیم هم بسته به نفع خود از آنها بهره میگیرد.
13- ناسیونالیستهای فارس فکر میکنند خلق کرد بخشی از خلق فارس است. و با خلق ارمنی خویشاوند است. باید هوای همدیگر را داشته باشند -بخاطر منافع فرهنگی-مادی-امنیتی منطقه. یعنی «حفط ایران».
14- اما اینها خواب و خیال است. کشور بزرگ کردستان تشکیل بشود ناسیونالیسم کرد دهان باز کرده حداقل آذربایجان غربی را بخورد. آیا می تواند یا نه مسئله ی دیگری ست.
15- سیاست حکومت ایران در این استراتژی «کم کردن نارضایتی فرهنگی مردم آذربایجان به مقدار بسیار سطحب و اندک است»
16- مجسمه ی فردوسی در این معادلات قرار دارد.
17- 36 سال است جنبش هویت در آذرباسجان جاری ست. حداقل در بعد فرهنگی کودکانی که در این میان بزرگ شده اند و از گردنندگان کارهای حکومت اند - در شهرداریها و غیره - کم و بیش تحت تأثیر محیط فرهنگی قرار دارند.
18- «تأثیرفرهنگ + خود سیاست حکومت» که در بالا ذکر شد، اعمال برخی مقامات پایین حکومتی در ارتباط با فرهنگ، را توضیح میدهد.