جناب ناظر اگر نظر مرا میخواهید باید بگویم که:
1- هر سرزمینی و هر مردمی تاریخ خودشان را دارند. این تاریخ نکات خوب و بد، پرافتخار و همچنین شرمآور هم دارد.
ما نمیتوانیم نکات بد و شرمآور تاریخ خودمان را حذف کنیم.
فردوسی، سعدی و یا بسیاری از شاعران و نویسندگان ما، از هر ملیتی، مطالبی نوشتهاند که، از دیدگاه امروزی ما، بسیار خوب است و یا بسیار بد. نمیتوان تاریخ را به نمایش گذاشت و نکات بد را از این میان حذف کرد.
همچنین به نظر من، از نظر تاریخی، کسی به کسی هیچگونه عذرخواهی بدهکار نیست. نه فارسی زبانان به دلیل نوشته و شعر فلان نویسنده و شاعر و یا کشتارهای داریوش و کوروش به دیگران بدهکارند و نه مثلا ترکها به دلیل کشتارهای مغولان و ترکهای هزار سال پیش. همه اینها تاریخ است و ما در قرن 21 زندگی میکنیم و مسؤل اعمال خودمان هستیم و نه کارهای اجدادمان.
در ایران این تنها زبان فارسی است که رسمیت دارد و بقیه زبانها سرکوب میشوند. فرهنگهای متنوع کشور ما، یعنی فرهنگ اکثریت مردم کشور، عملا از بین برده میشوند. اکثریت مردم کشور ما نه فقط از آموزش و تحصیل، حتی از یادگیری زبان مادریشان محرومند.
متاسفانه این تنها رژیمها و حکومتها نیستند که چنیناند بلکه این تفکر در بخش بزرگی از روشنفکران و حتی اپوزیسیون مترقی ما هم نهادینه شده است.
از نظر من موضوع این است که با این تفکر باید به مبارزه برخاست. این مبارزه هم نمیتواند با فحش و بد و بیراه و نفرت و کینه به نتیجه مطلوب برسد. برای این مبارزه، روشنگری و منطق لازم است. متاسفانه من کمتر شاهد روشنگری و منطق بودهام.
همچنین از نظر من، با این معضل امروزینمان، نمیتوان با توسل به شکافتن قبر هزار سال پیش مقابله کرد. من فکر میکنم که مسائل امروز را میتوان تنها با حلاجی و روشنگری مسائل امروز حل کرد. اینکه هزار سال پیش فردوسی ضد زن بوده یا نبوده و نژادپرست بوده یا نبوده، مسائل ما را حل نمیکند.
این کاملا درست است که "فارسی محوری" از امثال فردوسی بت میسازد، ولی این درست نیست که این بت سازی را به موضوع اصلی و محور مبارزات تبدیل کرد.
3- امروز نیمی از مردم کشورمان یعنی زنان، هیچ حق و حقوقی ندارند. با گفتن اینکه فردوسی ضد زن بوده است، حقوق زنان ما تامین نمیشود. سیاستمداران همین امروز ما هیچ ارزشی برای زنان قائل نیستند. از خامنهای بگیر تا سروش و... و حتی بسیاری از غیرمذهبی ها.
اقوام و ملیتهای کشورمان هیچ حق و حقوقی ندارند. از آزادی های سیاسی خبری نیست. هزاران نفر در زندانها به سر میبرند. هر ساله صدها نفر اعدام میشوند. مردم گرسنهاند، نه فقط اقوام و ملیتها بلکه هیچ یک از مردم کشور ما حق تعیین سرنوشت خود را ندارند و هزار درد دیگر داریم.
برای از رهایی از این بلایا، به جان هم افتادن و سر یک مجسمه و نوشته های هزار سال پیش، همدیگر را پاره کردن، راهی است انحرافی که فقط رژیم از آن سود میبرد.
از نظر من تنها با مبارزهای متحد میتوان این بلایا را از بین برد و بر آنها فائق آمد. من راه دیگری نمیشناسم.