Skip to main content

با همین استدلالها و تحلیلها

با همین استدلالها و تحلیلها
Anonymous

با همین استدلالها و تحلیلها به تلاش برای حفظ ایران و همبستگی ملی ایرانیها ادامه دهید، ببینیم آخرش چه گلی به سر ایران و ایرانی خواهید زد. «پیوند ولی فقیه با پان ترکها و پان عربها»، «ائتلاف این سه نیروی ایران ستیز پان اسلامیست، پان ترک و پان عرب»! یک مشت سخنان بی پشتوانه و احساسی که به قول معروف مفت نمی ارزند.
از عربستان که عربتر نداریم، از قطر که عربتر نداریم، داریم؟ پیوند ولی فقیه با این عربها آن جا مشخص می شود که در یمن، سوریه، عراق، لبنان، فلسطین، در خود عربستان، در خود ایران، این دو نیروی ارتجاعی (جمهوری اسلامی و کشورهای حاشیه خلیج فارس) رو در روی یکدیگر قرار گرفته اند و رسما در حال جنگ نیابتی با یکدیگرند. ائتلاف پان عربها و جمهوری اسلامی ایران آنجا مشخص می شود که کشورهای حاشیه خلیج، حاضرند هزینه حمله نظامی ناتو به ایران را از جیب خود بپردازند.

هزار و یک فاکت دیگر می شود در این موارد آورد. سرمایه همواره به دنبال مکان امن می گردد. پیشتر بانکهای لندن و سوئیس انتخاب می شدند اما نه به این خاطر که حاکمان جمهوری اسلامی انگلوفیل و پان سوئیس بودند، بلکه صرفا به خاطر امنیت آن بانکها و کشورها برای خواباندن سرمایه ها. بعد، با شروع تحریمها و بلوکه شدن داراییهای متعلق به ایران، نوبت به ترکیه و دوبی رسید. به این خاطر که سیستم بانکی و مالی پیشرفته و امنی داشتند. روزی اگر سیستم بانکی تاجیکستان از دوبی پیشرفته تر بشود و اقتصاد تاجیکستان از امارات پیشی بگیرد، یقینا تاجیکستان برای خواباندن سرمایه ها انتخاب خواهد شد. مثلا، امروز جمهوری اسلامی به بانکهای جمهوری اذربایجان اعتماد نمی کند چرا؟ چون خوب می داند اگر پول کلانی آن جا بگذارد، چه بسا جناب علیف آن را بخورد و یک پارچ آب هم رویش! این چیزها به پان تورکیسم و پان عربیسم ربطی ندارد.
تنها با تحلیلهای درست و علمی است که می توان کمکی به مبارزه مردم ایران نمود.تحلیلهای آبدوغ خیاری و کیلویی سنگی است بر سر راه مبارزه. ناسیونالیسم ترک ستیز و عرب ستیز آریایی سنگی است در راه مبارزه مشترک. ترویج ادبیات نفرت مانند «ترکتازی» و نظایر آن خدمتی است به جمهوری اسلامی. نادیده گرفتن نقش واپسگرایانه ناسیونالیسم آریایی، پان ایرانیسم، پان فارسیسم یا هر اسم دیگری که دارد و کوشش برای فراموشی تاریخ خیانت بار آن در ضربه زدن به فرهنگها و زبانهای غیر فارسی، مانعی است جدی در راه مبارزه مردم ایران. انگلس حرفی دارد به این مضمون که آن ملتی که از استعمار ملتی دیگر حمایت و پشتیبانی کند، زنجیرهایی را که بر دست و پایش است را محکمتر خواهد کرد. به همین ترتیب، ملتی که بخواهد نمادها و سمبلها، زبان و فرهنگش را به قیمت نابودی فرهنگهای دیگران به این و آن حقنه کند، تا ابد در زندان جمهوری اسلامی دست و پا خواهد زد.
گیرم که فردوسی نماد مقاومت فرهنگی ایرانیان فارسی زبان در مقابل فرهنگ بیگانه باشد، خوب به ما چه؟ به مردم سلماس چه؟ مگر فرهنگ مردم سلماس با مردم طوس یکی است؟ سمبل مقاومت فرهنگیتان را لطفا برای خود نگه دارید. اتفاقا مجسمه فردوسی در سلماس نماد و سمبل تهاجم و تحمیل فرهنگی بیگانه است که باید برداشته شود (و دیر یا زود برداشته خواهد شد). تنها زمانی حضور مجسمه فردوسی در سلماس یا هر شهر دیگر آذربایجان مورد قبول است که مردم این شهر با میل و خواست قلبی خود، به پاس بزرگداشت ایشان یا هر شخصیت دیگری، مجسمه اش را در شهرشان بسازند نه به ضرب و زور نامه نگاری جمعی آدم شوونیست. برداشتن مجسمه فردوسی، اتفاقا نمونه ایست از مقاومت فرهنگی مردم سلماس در برابر تهاجم فرهنگ و زبان تحمیلی.