Skip to main content

فیروز عزیز،

فیروز عزیز،
آ. ائلیار

فیروز عزیز،
"دیگ به دیگ می‌گه روت سیاه، سه پایه می‌گه صلی‌علی".
بله. درسته . این حرف مال قدیمی ها ست. جدیدی ها میگویند «دیگ به آتیش میگه روت سیاه».
دیگر اینکه درسته حق با شماست «چیزهای منطقی»که پیاده نمیشوند؛ هیچ ؛ نمیگذارند «نیازهای مبرم میلیونها آدم که به پا خواسته اند» نیز پیاده شود.قفل اصلی این است که «نمی گذارند». کلید اش هم «زور جمعی» و «آگاهی جمعی» ست. اینها هم نباشد ، خوب
باید به دنبالشان «دوید» و فراهم کرد. یادش به خیر مادرم را که میگفت:« آی بالا، عمرما قد نمی دهد». میگفتم «باشد. قد ندهد. نسلهای دیگر دنبال میکنند». حالا برای شما هم غیر از این جوابی ندارم.

و اما «عوام». والله راستش بخواهی بدون استثنا همه ما «عوام» تشریف داریم. وقتی داریوش آشوری بعد از طی ده مکتب در طول زندگی، الان فقط میتواند به فردوسی فکر کند و شهریار را فراموش کند، خوب روشن است که ما «غیر عوام» نداریم.

کم و بیش ناف یک کرباسیم.-بجای سروته.
در مورد باور-شما خود دانید. اما من به چیزی «باور» ندارم. بل میکوشم مثل فندق چیزها را بشکنم تویشان را ببینم -تا که شاید کاری بکنم. بعد از فکرجمعی.

فیروز عزیز
جامعه «بشری به معنای انسانی» وجود ندارد. جامعه ی زمین، بخش انسانیش خیلی «ضعیف» است. ولی انکار نمی کنم هست. زیباست. ولی عمدتاً جامعه ی روی زمین از جمله جامعه ایران، یک جامعه ی «حیوانی» که چه ارض کنم، جامعه ی حیوانات جای خود دارند-اجتماع «درنده ای» داریم. مثل اجتماع «گرگهایی که بیماری هاری گرفته اند» و در حال دریدن همدیگر اند. کنار گلهایی که له و لورده میشوند. این تصویر دقیق جهان ماست.البته با دوربین عکاسی من. شاید هم زیاد مدرن نباشد.
خود شما در این «درنده خانه» چه میکنید؟ من فکر و احساس میکنم کاری غیر از این نیست که با این درندگی دربیفتی و به فکر گلها باشی. از فیلسوف گرفته تا مشدعلی بقال همسایه من جز این چیزی نمی بینند. یا اینکه راهت را بگیری و بروی و بگویی که
«گور پدر همه! به من مربوط نیس». ولی متاسفانه این پدر سگ میاید در تو را هم باز میکند. کسی از دستش رهایی ندارد.

صادق هدایت تو این درنده خانه ضعیف بود- زود شکست .خودکشی کرد. بعضی ها به دنبال مال و مقام و قدرتها و عیاشی ها رفتند.
بعضی ها هم به دنبال جوابی رفتند که من به مادرم دادم. خوب زندگی ست دیگر . یک طوری حرام میشود. بگذار یک جورش هم در جدال با درندگی حرام بشود-چه میشود؟ سراسر ما از دم حرامیم ، این یکی هم رویش.
منظورم از حرام نه معنای مذهبی که مذهبی نیستم بل معنای «نابودی و هیچ و پوچ» است.

بعضی ها با برق می میرند. بگذار ماهم با «چراغ موشی» بمیریم. کفری که به کمبزه نمیشود.
طبق آخرین آمار درسال آینده 50 در صد دارایی کره ی زمین در دست تقریباً-رقم دقیق اش یادم نیست-ده نفر قرار خواهد گرفت.
یعنی دردست عده ای بسیار قلیل. خوب جانم برده داری مدرن است دیگر. یا باید راه اسپارتاکوس را بروی یا راه برده داران را. یا خود را به فراموشی بزنی. زندگی ما، جامعه ما میدان گلادیاتورهاست. بخواهی نخواهی همین است که هست. هرکس باید
خودش تکلیف اش را با زندگی و محیط اش روشن کند. هیچ نسخه ای و جود ندارد.