Skip to main content

يكي از اين آفت‌های ادبی اینست

يكي از اين آفت‌های ادبی اینست
Anonymous

يكي از اين آفت‌های ادبی اینست که بیگانه برايمان میشود شاهنامه‌پژوه مثل«تئودور نولدكه» که مینویسد: «در شاهنامه زنان نقش فعالی ندارد، تنها هنگامی نمود مي‌يابند كه هوس يا عشقی در ميان باشد.» شاهنامه گزارشی از ایران باستان است و فردوسي نمی توانسته دوران پدرسالاری 5 هزار سال پیش را نادیده بگیرد. نمی شود شاهنامه را با نوشته‌های ادبی اروپای نوین سنجید.حتا در آثار نويسندگان بنامي همچون «ویلیام شکسپیر»، «ویکتور هوگو» كه چند سده، دیرتر از فردوسی و پس از پیروزی جنبش‌های آزادی‌گرایانه‌ي اروپا، دست به نوشتن زده‌اند، زنان، نقشی پررنگ‌تر از شاهنامه‌ي فردوسی دارند؟!» و ادعاهای امثال «تئودور»مهمترین ادعاهای پانترکان قبیله گرا برای تخریب شاهکار سترگی چون شاهنامه و فردوسی(که هیچگاه ترکان آن را نخواهند داشت) شده است تا او را «زن ستیز» معرفی کنند .

اگر واقعا شاهنامه دارای زن ستیزی بود چرا جزء سه شاهکار ادبی یونسکو برگزیده شد؟برعکس فردوسی در برابر خشم شاه یمن برسم اعراب که داشتن دختر را موجب فلاکت میداند و خودش را نفرین می کند، معتقد که فرزند چه دختر باشد چه پسر تفاوتی ندارد. مهم این است که خوب باشد:چو فرزند را باشد آئیـــن و فر // گرامی بدل بر چه ماده چه نر.در شاهنامه زنان نامدار چون فرانک، رودابه، گرد آفرید ، تهمینه ، نمونه برجسته ای از زیبایی، خردمندی ، آزادگی و فداکاری هستند.در عشق های شاهنامه، زنان هستند که قدم اول را بر می دارندو بی پروا ابراز عشق می کنند و کمترین توجهی به ملاحظات و رسوم جامعه ندارند وعشق پاک این جوانان ،زیبا و ستودنی است. عشق های شاهنامه پر از اعتماد بنفس است و بزرگی انسان و نه خوار کردن او.نمونه تهمینه عاشق رستم است و در این عشق نیز ابتدا زن- تهمینه- پا پیش می گذارد و ابراز عشق می کند و چنان به پاکی عشقش مطمئن است و بدان می نازد که شبانه بی پروا خودش را به بالین رستم میرساند. و فردوسی تهمینه را اینچنین معرفی میکند.
چو خورشید تابان پر از رنگ و بوی//دو ابــرو کمـــان و دو گیــــسو کمــند
بـبـــــالا به کــــردار ســــرو بــلــــند //روانـــش خــرد بود و تـن جــان پاک
تو گــفــتی که بهـــــره ندارد ز خـاک