Skip to main content

مینو همیلی گرامی،

مینو همیلی گرامی،
آ. ائلیار

مینو همیلی گرامی،
1-کامنت شما متوجه فیروز عزیز است. که خود میتواند نظرش را بنویسد.
2- از سوی دیگر به سایت و موضع من مربوط است که لازم میدانم به این قسمت توضیح دهم.
-چرا شما مرا از حرف زدن با جامعه خود ... منع می کنید.
=تا جایی که من در جریان هستم کسی حرف زدن شما را با جامعه خود منع نکرده است. شما یا هر کس دیگر طبق قانون سایت
-که میگوید «بدون نام بردن از اشخاص حقیقی و حقوقی در کمال امنیت برای خود و دیگران فضایی ایجاد نمائید که بدور از توهین و اتهام و جوسازی و مسموم کردن محیط تبادل نظر باشد»- می توانید نظر خود را بیان کنید.

طبق این اصل شما با رعایت آن می توانید تمام سرگذشت و درد و رنج خود را در سایت مطرح کنید. و با جامعه خود حرف بزنید.
«اتهام،توهین ،نام بردن از اشخاص حقیقی و حقوقی»، مورد پذیرش سایت نیست.

-همصدا با ولتر فرياد برآوريد که حاضريد جانتان را بدهيد تا لاجوردى ها...حرفشان را بزنند ، سؤال این است این آزادی بیان "نوع دوم" شما چرا شامل حال ما بازماندگان شکنجه نمیشود.؟!
= جان دادن برای حرف زدن، «هم شامل شماست و هم دیگری». هم دیگری و هم شما ضرورت دارد قانون سایت را رعایت کنید. اگر کسی رعایت نکند اصولاً نه کامنت اش و نه مقاله اش نیاید درج شود.

-شما به آزادی اعتقاد دارید البته با بکار بردن پسوند "اما" و "ولی.
= بله آزادی، قانون دارد. بدون قانون، آزادی محو است.قانون، دایره ی گردش ما را معین میکند. کسی که تابع قانون نیست انسان اجتماعی هم نیست. اجتماع بدون قانون وجود خارجی ندارد.

-یعنی هر گاه نظرات کسی خلاف نظر شما باشد از آزادی با "شرط" دفاع می کنید.
=نظر کسی ، چه مخالف باشد و چه موافق ، لازم است قانون سایت را رعایت کند. در غیر این صورت نظر خلاف قانون ، بدون توجه به «موافق و مخالف» منتشر نمیشود.

-من اما به آزادی بدون قید و شرط بیان اعتقاد راسخ دارم.
= کسی که از آزادی «بی قید و شرط» سخن میگوید منظورش داشتن «قید وشرط» مثبت است. «قید و شرط مثبت» قانونی ست که خود انسان برای خود و یا جامعه با موافقت او در جهت راحتی و امنیت و پیشرفت برایش ایجاد میکند.

آزادی بدون قانون وجود ندارد. آزادی مطلق نیست، نسبی ست.

منظورتان از « من به آزادی بدون قید و شرط بیان اعتقاد راسخ دارم» چیست؟

*****
برای توجه بیشتر:

«آزادی»چیست ؟
آزادی رهایی از «قید و بند» است.

قید و بند در مفهم "منفی" میتواند «شئی، محیط- رابطه، معنویت، دستور و قانون و غذاب و ستم و غیره باشد. و هر آن چیزی ست که علی رغم میل انسان آسایش و راحتی و «اختیار» را از او سلب میکند.
قید و بند مثبت هم داریم که خود انسان برای خود و یا جامعه با موافقت او در جهت راحتی و امنیت و پیشرفت برایش ایجاد میکند.
آزادی مرز دارد:

این قید و بند مثبت آزادی را از مطلقیت در آورده و بدان گوهر نسبی میدهد. از این رو آزادی انسان در جامعه و محیط توسط «شرایط» محدود میشود.
انسان زندانی جاودانه ی «شرایط» است.
و هر قدر این شرایط را در جهت راحتی و پیشرفت خود و دیگر انسانها بسود آزادی تغییر بدهد «آزاد تر» است.
آزادی فردی و آزادی اجتماعی هردو بجای خود مستقل اند و در عین حال پیوند متقابل دارند و مکمل هم اند.

«اختیار» انسان در داخل «جبر» شرایط عمل میکند.

کسی که از آزادی «بی قید و شرط» سخن میگوید منظورش داشتن «قید وشرط» مثبت است.
آزادی نامحدود وجود ندارد.
تفکر انسان در جسم و علم خود محدود است و خودش نیز در داخل «شرایط محیط».
از اینرو اختیار انسان در داخل "جبر" شرایط عمل میکند. تنها آرزو و خیال و تخیل از شرایط آزاد است. البته آنهم نه مطلق.
تلاش انسان برای آزادی ست. آزادی از «ستم». ستم یعنی "نقض حقوق". از «ستم حکومتی، شخصی ، فرهنگی،سیاسی،اقتصادی،جنسی،مذهبی،و گروهی، حزبی، و فقر وغیره» .
با کسب «اختیار».