Skip to main content

بله! هنوزچریکهای فدائی خلق،

بله! هنوزچریکهای فدائی خلق،
Anonymous

بله! هنوزچریکهای فدائی خلق، که اسمشان آنزمان تازه بگوش عامه مردم میخورد، و هنوز تفنگشان روی دوششان بود، بهمراه سازمانها و احزاب، و گروههای سیاسی آنزمان، در صف اول، در رکاب آخوند خمینی، همصدا با حزب توده و جبهه ملی .....و امثالهم شمشیر میزدند. خنده دارتر از همه، بعد ها تو جلسات اکثریتها " تئوری من در آوردی " اتحاد و مبارزه" با رژیم خمینی را مطرح میکردند. و مسخره ترازاینها شعارحزب توده بود که میگفتند" سپاه را به سلاح سنگین مجهز کنید" و نتیجه اش بوجود آمدن یک سازمان مافیائی قرون وسطائی بود، که در وهله اول بلای جان خودشان شد. در آن زمانها رجوی هنوز تو عالم هپروت تبیین "اسلام توحیدی" دوازده جلدی بود، که نه تنها موجب خنده گروههای سیاسی شده بود. حتا مردم عادی نیز، به طنز میگفتند، این دیگه چه صیغه ایه؟ مگر اسلام سوغات جدیدی است، که هر که از راه میرسد، اسلام را تبیین میکند! چه عرض کنم هرکس برای

خود بازار سیاست درست کرده بود. خمینی نیز در فکر زدن ریشه همه شان بود. زمانی آنرا بمردم گفت، که در توی هوا پیمای در بستی "سیا" نشسته عازم تهران بود. خبر نگار از خمینی پرسید: آیا اکنون خوشحالی به وطنت بر میگردی؟ گفت: نه! خبر نگار دوباره پرسید: آیا در این لحظه که توی هواپیما نشسته ای و بعد از سالها تبعید داری به وطنت ایران بر میگردی، و هزاران نفر منتطرت هستند، چه احساسی داری؟ گفت: هیچ! خبرنگار دوباره با تاکید پرسید: هیچ احساسی نداری؟ گفت: نه! این در حالی بود که درخیابانهای تهران مردم برای ورود او، به سر و سینه خود می زدند، و ذوق زده، یقه خود را از فرط ورود آقا جرمیدادند.