Skip to main content

موضوع «عید و فقر»، حداقل از

موضوع «عید و فقر»، حداقل از
آ. ائلیار

موضوع «عید و فقر»، حداقل از زمان مشروطیت در نظم و نثر و طنز نویسندگان آذربایجان کم و بیش مطرح بوده است. و کسانی چون صابر و معجز شبستری و دیگران فقر مردم را در این روز به نحوی در نوشته های خود منعکس کرده اند.
با دید قلمزنان آذربایجانی این «فقر» نتیجه ی کشورداری ناشایسته است که در «گرانی» و «بیکاری» و «اختناق» موجود نمود پیدا کرده . فشار فقر در این روز-عید- در چهره ی کودکان-پدران-مادران- بخوبی نمایان میشود.
نوشته ی احمدی زاده ی عزیز بازتاب این فشار در بین مردم ندار جامعه است.که خواننده را با چهره ی فقر در ایام عید آشنا میکند.ایام عید زمانی ست که چهره ی فقر و نداری هرچه بیشتر عریان میشود.
-یک عده مست اند. و کلاه خود را محکم چسبیده که باد نبرد.
-یک عده دارا هستند و با چهره ی فقر آشنایی ندارند.

- دیگر اکثریت مردم اند که نسل به نسل در فقر زیسته و میزینند.
عید با اینکه خبر نوشدن طبیعت را میدهد و یک احساس عمومی ایجاد میکند ولی همراه با فشار و درد نمیگذارد چهره ها براستی شاد باشند.
-نوشته با زبان خود مردم این درد را منعکس میکند.
بعد از 100 سال نشان میدهد که در باتلاق «فقر» جامعه تغییری ایجاد نشده و یک قرن است که در برهمان پاشنه می چرخد. تلاش های انقلاب مشروطیت-جنبشهای مختلف بعدی-انقلاب بهمن در راه ساختن یک زندگی متوسط خوب همگانی با شکست کامل روبرو شده است. و پیروزی با فقر بوده و اجراکنندگان آن.
همانطور که در شعر هم به «مستان» اشاره شده فقر تنها فقر مالی نیست فقر «فرهنگی» یعنی «عقلی» نیز هست. علت اصلی شکست کوششها «فقر عقلی» بوده که اکثریت مردم نتوانسته اند «راه را از چاه» تشخیص بدهند.
عقب ماندگی فرهنگی جمعی -علت اصلی وجود فقر مادی و زندگی غیر انسانی حاکم برجامعه بوده است.
تا زمانی که فرهنگ عقب مانده است- هرکه به فکر خویشه- پیروزی از آن حافظان باتلاق فقر و بیکاری و استبداد و خرافات است.

داشتم تاریخ فلسفه ی ایران از زرتشت تاکنون را کندوکاو میکردم ، به نکته ی جالبی برخوردم و آن اینکه در این تاریخ چند هزار ساله «هیچ متفکری پیدا نشده که ذهن خود را از چهارچوب دین یا اسلام رها کند. » -منهای عده ای انگشت شمار -که آنها هم به نوعی گرفتار دین بودند- هیچکس نتوانشته تفکر خود را از دین آزاد کند.
با این وضعیت وضع ذهنی و فرهنگی جامعه روشن است که «عقب مانده-دینی-خرافی-سنتی» ست. با این فرهنگ عیدها که به «عزا» تبدیل میشوند-هیچ- حتی سرتاسر زندگی هم به «درد و عذاب» تبدیل میشود.

با این پیشنه ی تاریخی و فرهنگی، با این استعداد روشن است که لیاقت ما «باتلاق فقر» است و بیش از آن شایستگی نداریم.
اگر شایسته ی زندگی بهتر هستیم باید «نشانه هایش را دید» و تعریف کرد. متأسفانه هرچه به چشم میخورد «منفی»ست.
تا در آینده چه باشد...
نوشتم «هیچکس نتوانشته تفکر خود را از دین آزاد کند.»-منظورم این نیست که هیچکس دین را «رد» نکرده؛ بل اشاره به این نکته است که «هیچکس نتوانسته در خارج از دین و اینجا اسلام، بایستد و موضوعات را بدون دید دین مورد بررسی قرار بدهد».
برای مثال دانشمندانی هستند که دیندار اند ولی وقتی موضوعات مختلف را تحلیل میکنند دیگر بینش دینی خود را معیار قرار نمیدهند. تنها با خود فنومنها سروکار دارند. و علمی به مسایل نگاه میکنند.
متأسفانه چنین کسی یا کسانی در تاریخ فلسفه ی ایران وجود ندارند.

تنها توسط زادالمسافرین ناصر خسرو و برخی منابع میدانیم که «جریانهای فکریی به نام «طباعیان و دهریان» دز زمان شاعر و پیش از او بودند که از افکار مادی یونان باستان به خصوص دموکریت فیلسوف یونانی پیروی میکردند و ماتریالیست بودند. از تلاشهای فکری آنها هم چیزی دردست نداریم. که دچار تیغ دین بودند.