Skip to main content

برای روشنتر شدن بحث« زبان

برای روشنتر شدن بحث« زبان
آ. ائلیار

برای روشنتر شدن بحث« زبان جنوب » بهتر است دو نکته را از هم سوا کنیم:
-زبان مقاله به خصوص مقالات سیاسی.
-زبان شعر و داستان.
-من تا جایی که در شعر و داستان به زبان جنوب توجه کرده ام می توانم بگویم منهای اشکالات فرعی خوب است و درکل «زبان جنوب» را نشان میدهد. و نمایندگی میکند. از این نظر مشکلی نیست.
-اما زبان سیاست و مقاله در کل خیلی بد است. کلمات غیر لازم بسیار زیادند. و خواننده را اذیت میکنند. البته استثناها هم هست که خوب اند و حرفی در آنها نیست.
- یک زاویه ی بحث مربوط است به همین زبان نثر که گفتم در کل خوب است.
اینجا لازم است خصوصیات جنوب رعایت شود که در کل هم رعایت میشود. اما نکته ی باریک توجه نویسنده به «تفاوت اصطلاحات و روش جمله بندی ، و باز تاب احساسات» با دیگرجاهاست. که ضرورت دارد نویسنده به این موضوع باریک شود.
به این متن توجه کنیم . پاراگرافی است از داستان کافکا

به ترکی شمال ترجمه شده که به درد ما نمیخورد:
«İşlərimin əsas yükünü özüm çəkirəm. Girəcəkdəki otaqda iki qız oturur və oraya da iki yazı makinası, qovluqlar qoyulub, mənim otağımda isə bir yazı masası, kassa, məsləhət vermək üçün ayrı bir masa, yumşaq kreslolar var»
-qovluqlar یا قاولوغ -را ما به معنای پوشه-کلاسور-جعبه ی خیاطی-جانتا-کیف- به کار نمی بریم. تنها در رابطه با گوسفند استفاده میکنیم
داوار قوولوغو. مثانه. بادباک.
-masa میز
-makinası چرخ خیاطی.
این ترجمه بدرد ما نمی خورد. ما نیاز به ترجمه های خود داریم.
«
Bu sual üzərində xeyli götür-qoy etdiyimdən, həmin mənzili əldən verdim.

xeyli götür-qoy
اصطلاح ما نیست. مال باکوست. ما : çox götür-qoy مینویسیم و میگوییم.

واقعیت اینه که سه نوع زبان قلم داریم. جنوب-باکو-استانبول. در کار قلم نمی توان آنها را عوضی گرفت. هویت هر کدام را مجبوریم حفظ کنیم. بدون این کار نمی توان اثر ادبی نوشت.

این هم پاراگرافی ست از داستان ببو-ببو که زبان جنوب را نشان میدهد.
و در قسمت ادبیات می توان خود داستان را مطالعه کرد:
«...گؤردوم هاوا یامان پیسدی، ال آتدیم پالتوومیا، بؤرکومو گوتوروب باشماقلاریمی آلیب الیمه، بیلمیره نه واخت آیاق یالین حیط ده ن ائشیگیه قاچدیم. باشماقلاریمی گئییب، بؤرکو کئچیدیم خئیتدییمه، پالتووین یه خه سین چکدیم قولاقلاریما، دویمه له ریمی باغلاییب، باشیمی سالدیم آشاغا، یورودوم، آمما هئچ بیلمیردیم هارا. یئرده کی داش قومی شوتدویوره ک، ایچیمده برک قئینیب، اؤز- اؤزومه دانیشیردیم؛ ...»

درمورد خط عربی هم بگویم که این خط بدرد ما نمیخورد. نوشتن با این خط خصوصیات زبان مارا بازتاب نمیدهد. خط لاتین خوب است.