Skip to main content

نقد یک تئوری رایج:

نقد یک تئوری رایج:
آ. ائلیار

نقد یک تئوری رایج:
نظری هست که میگوید « نویسنده ی آذربایجان ایران، فارسی فکر میکند، ترکی می نویسد».
این تئوری اساس برخورد برخیها به نوشته های قلمزن آذربایجانی ست.
چرا این تئوری در عمومیت یا بطور «عام» و نه در حالت استثنا، غلط است؟
دلیل نادرست بودن این نظر آن است که «قلمزن ترکی زبان که از کودکی با زبان مادری خود بزرگ شده، نمی تواند «فارسی فکرکند»؛ او « از راه زبان مادری خود نگاه میکند و میاندیشد و بیان میکند، ولی ممکن است گرامر را همیشه درست استفاده نکند».
این اصل اشتثنا هم دارد که افراد نادری قدرت آنرا دارند که «منظور خود را به چند زبان فکر و بیان» کنند. و حتی لهجه نداشته باشند. اما اینها بسیار نادرند و در حالت عام «قلمزن آذربایجانی با زبان خود فکر و بیان میکند- حالا به فارسی باشد یا به ترکی و یا به یک زبان دیگر».

از نویسندگان آذربایجانی براهنی تقریبا لهجه ندارد و فارسی اندیشیده و می نویسد. برعکس ساعدی که لهجه داشت.
در مورد خودم بگویم تقریباً در اکثر نوشته های فارسی من روشن است که نویسنده ترکی زبان است. یعنی اساس «فکر و احساس» و طرز بیان غیر فارسی ست.
نتیجه آن است که عمدتاً نویسنده ی آذربایجانی نمی تواند « از راه زبان فارسی فکر و احساس» کند ، او به هر زبانی بنویسد یا حرف بزند، بر اساس زبان خود عمل میکند. ممکن است گرامر را رعایت نکند. همانطور که فارسی زبان هم گرامر خود را نمی تواند همیشه رعایت کند.
پس واقعیت در عمومیت برعکس تئوری فوق است یعنی «قلمزن آذربایجانی ترکی فکر میکند و ترکی می نویسد، اما ممکن است اشتباهات گرامری داشته باشد».

حتی آخوند بالای منبر، یا کارمند رادیو تلویزیون که تنها «فعلها» را در آخر جملات ترکی میاورد و باقی کلمات عربی-فارسی اند،
در صورتی که با زبان مادری ترکی بزرگ شده باشد، باز «به زبان خودش فکر و احساس و بیان» می کند.
در نوشته های آذربایجانیها دقت کرده ام چه به فارسی بنویسند و چه به ترکی در عمومیت «فکر و احساس» از دریچه ی زبان مادری ست.
اما «عوضی گرفتن گرامر»:
- گرامر ترکی با گرامر فارسی فرق اساسی دارد. نمی توان آنها را عوضی گرفت.
- دو گرامر نکات مشترک هم دارند. مثل آوردن فعل در آخر جمله. ولی جای فعلها در ترکی زیاد عوض میشود که در فارسی این کار کمتر اتفاق میافتد.
- خطا در جابجایی یا قرار دادن کلمات در جای خود در هر دو زبان وجود دارد. و این دلیل آن نیست که قلمزن آذربایجانی اساس خطایش «تأثیرگرامر فارسی»ست. نه ربطی به گرامر فارسی ندارد. علت « عدم امکان توجه مداوم بخود گرامر ترکی» است که «ادیتور» هم برای گاهش این خطا پدید آمده است.
کوتاه ، تئوری مذکور در آغاز نوشته اساس درستی ندارد. نه از زاویه ی «فکر و احساس» و نه از زاویه ی «تأثیرگرامرفارسی» در قلمزن.
همانطور که گفتم مشکل «عدم امکان توجه مداوم به خود گرامر» است که وجود ادیتور را ضروری ساخته است.