Skip to main content

دوستان در اینجا بحث خوبی

دوستان در اینجا بحث خوبی
Anonymous

دوستان در اینجا بحث خوبی دارند. خصوصا آقای Direnc Minelli مشخص است که مطالعات زیادی داشته اند و کارشناسی صحبت می کنند. لذا من همین قدر بگویم که سوای اینکه چه جور نوشتن واژه ای مشخص به لحاظ گرامری درست تر است، واقعیت این است که اگر این قواعد برای دیالوگهای قهرمانان داستانها رعایت شود، نتیجه چندان برای خواننده دلچسب نخواهد شد؛ چرا که گفتگوها از شکل طبیعی خود خارج می شوند. مثلا جملات زیر از داستان اخیر آقای احمدی زاده (رضانین سی. دی. توکانی) را در نظر بگیریم:
اوغول دا قورتار گورک. بسدی دا.///بیر تئلفون ائتمک نه دیر کی؟/// هه! دئنه گؤرک قارداش هاردان بئله؟///
شاید همه این جملات به لحاظ گرامری 100% صحیح باشند ولی در تبریز به کسی که این جور صحبت بکند، می گویند «کتدی»! ضمنا «کندلی» هم خطاب نمی کنند بلکه همان «کتدی» می گویند با لحنی عموما تحقیرآمیز.

مثلی هست در تبریز که: کتدیدن سوروشدولار هارالیسان؟ دئدی: تبریزلیوک! دئدیلر: ائله یوکوندن بللی اولدو هارالیسان! (واقعا امکان ندارد ترجمه اش کرد)
اینجا بحث بر سر درستی یا نادرستی رفتار تبریزیها نیست؛ بلکه بحث بر سر این است که تا چه اندازه گویش قهرمان داستان شبیه به گویش مردم تبریز است و خواننده می تواند رضای سی دی فروش را در ذهنش به عنوان یک تبریزی مجسم کند. این قبیل دیالوگها که در داستان فراوان است، به ارزش هنری آن ضربه می زند (البته از نظر من). لذا شاید بهتر باشد که نویسندگان ترکی نویس، حداقل در آنجا که پای محاورات مردم عادی به میان می اید، کمی از رعایت سفت و سخت قواعد گرامری کوتاه بیایند تا نوشته هایشان دلچسبتر شود.
یک مورد دیگر این که اگر نویسندگان عزیز ترکی نویس علاقه مندند تا واژه ها یا اصطلاحاتی از ترکی ترکیه یا قرقیزستان یا ... به عنوان جایگزین واژهای دخیل به کار ببرند، لطفا دقت کنند تا «دوز» این واژه ها و اصطلاحات نامانوس از حدی بالاتر نرود و باعث دلزدگی خواننده نشود. در یک مقاله اگر خواننده مثلا 1 یا 2 کلمه را متوجه نشود، شاید ایرادی نداشته باشد و با کمی حوصله و جستجو معنی آنها را بیاموزد. ولی اگر معنی 20 کلمه را نداند، آن وقت چه؟ خیلی راحت نوشته را کنار می گذارد. سرانه مطالعه در جامعه ما همین جوری هم خیلی پایین است چه رسد به این که بخواهیم مردم را مجبور به مطالعه به زبانی نامانوس هم بکنیم. به هر حال همه مردم علاقه و ادب دوستی نویسندگان را ندارند.
یک اصطلاحاتی هم هست که به نظر من ابدا نباید به کار برده شوند. یک مثال دیگر از نوشته اخیر آقای احمدی زاده:
...ریضا پوتا اوغلانین توکانین اوبیری بوجاغیندا آغلاماغینین فرقینده اولدو./// ریضا ایله شوفئر، فرقینده دئییلدیلر آمما ...
تا جایی که من اطلاع دارم، ما در آذربایجان ایران (و تصور می کنم حتی در جمهوری آذربایجان) اصطلاحی به صورت «فرقینده اولماک» نداریم. این را ترکهای ترکیه به کار می برند به صورت «فارکیندا اولماک». من شخصا این اصطلاح را از یکی از آهنگهای Hadise یاد گرفته ام و تا پیش از آن هرگز به گوشم نخورده بود. پس کاری که آقای احمدی زاده انجام داده، این بوده که اصطلاحی نامانوس و نا آشنا را از ترکی ترکیه وام گرفته و آن را با گویش آذربایجان تطبیق داده و نتیجه اصطلاحی شده است که نه ترکهای آذربایجان عموما آن را می فهمند و نه ترکهای ترکیه آن را با این لهجه درک می کنند!
البته همه اینها که گفته شد، ذره ای از قدر و قیمت و ارزش کار آقای احمدی زاده و امثال ایشان که زحمت کشیده و ترکی می نویسند نمی کاهد. دست همگیشان درد نکند و این اظهار نظرها به سبب آن است که اگر بتوانیم و قادر باشیم، کمک کنیم تا کارها بهتر شوند. وگرنه غرض دیگری در میان نیست. در پایان، لینک زیر را به عنوان صفحه ای که نوشته های به لحاظ گرامری قاراشمیش! ولی دلچسب و دلنشین دارد، به عنوان نمونه معرفی می شود. تعداد لایکهای این صفحه نشان استقبال مخاطبان و ترجیح آنان است:
https://fa-ir.facebook.com/Mati.Meyxanasi