Skip to main content

جناب معما! می توان گویش شخصیت

جناب معما! می توان گویش شخصیت
Anonymous

جناب معما! می توان گویش شخصیت های داستان را به زبان ادبی و یا لهجه محلی نوشت. این بستگی به انتخاب و دلخواه نویسنده و همچنین بستگی به این دارد که مخاطب نویسنده چه کسی است. من تا به حال سعی داشتم به زبان ادبی بنویسم. علتش هم درج مطالبم، من جمله همین داستان رضا در صفحه فیسبوکم هست. نوشته هایم را از نقاط مختلف ایران و همچنین ترک های سوریه و عراق و ترکیه که با الفبای عربی آشنایی دارند، دنبال می کنند و من دوست دارم، هیچکدام از آنها در ارتباط با خواندن نوشته هایم دچار مشکل نشوند.

اما از این بحثی که اینجا پیش آمده، این نتیجه را گرفته ام، اگر به فرض در نوشته مان جمله ای با گویش محلی استفاده می کنیم، حتما در داخل پارانتز عین جمله را با نوشته درست ادبی هم بیاوریم و از این به بعد به این موضوع هم دقت خواهم کرد.
اما مسئله آوردن واژه های جدید. خیلی دلم می خواهد واژه هایی که تماما متعلق به خودمان می باشد و به فرض در ترکیه معمول شده است دوباره وارد نوشته هایم بکنم، اما هنوز در آن موقعیت نیستم که حرفم به کرسی بنشیند. کلمه فرقینده اولماق خیلی پیشتر از آنکه من بکار بیرم، وارد ادبیات ما و شمال شده است. کافیست توی گوگل سرچ کنید.
حتی این مسئله در مورد زبان ترکی ترکیه هم صادق است. خیلی کلمه های اصیل ترکی هستند که من در تعجبم چرا استفاده نمی کنند. به فرض کلمه آچار خیلی مناسبت تر از کلمه آناهتار است که توی ترکیه معمول است و یا دویی ( برنج) که به جای آن پیرینج بکار می برند. ویا کلمه تئز که برخلاف متون قدیم عثمانی حالا دیگر بکار نمی رود.
صفحه ماتی میخاناسی و نوشته هایش را من هم خیلی می پسندم . ولی مخاطب نوشته هایش اکثرا تبریزی ها و ترک های دیگری که با شیوه تبریز آشنایی دارند می باشد. آدمین صفحه هم این را خوب می داند و هدفش هم نوشتن متن ادبی نیست. ارزش کار صفحاتی اینچنینی در ایجاد علاقه و اشتیاق به خواندن متون ترکی هر چند محاوره ای نزد جوانان می باشد که از این جهت شایان تقدیر می باشد و تا آنجائیکه من سراغ دارم خود آدمین صفحه ای که ذکر کردید هم دارای نوشته هایی کاملا کلاسیک هستند که به درد صفحه مذبور نمی خورد.
خلاصه کلام اینکه نوشته چه ادبی بوده و حائز گرامر دقیق باشد و چه محاوره ای، هر دو لازم و ضروری هستند و گنجینه ای برای ادبیات ما محسوب می شوند. متاسفانه ماها وقتی با یک موضوعی روبرو می شویم، قبل از طی پله هایی که در نهایت امر ما را به پله آخر قضاوت سوق می دهند، به قول خودمان گویلو گوپباز و خاپاخابدان شروع به قضاوت می کنیم.