Skip to main content

جناب احمدی زاده گرامی؛ اولا

جناب احمدی زاده گرامی؛ اولا
Anonymous

جناب احمدی زاده گرامی؛ اولا ممنون از پاسخ شما. بعد من قضاوتی نکرده ام که گویلو گوپباز و خاپاخابدان باشد یا نباشد. من صرفا نظرم را به عنوان یکی از خوانندگان مطالب شما بیان کردم. اگر مفید بود و به دردتان خورد که فبها و اگر نبود که دوستان فیسبوکی جبران مافات می کنند انشاالله. نوشته اید «می توان گویش شخصیت های داستان را به زبان ادبی و یا لهجه محلی نوشت. این بستگی به انتخاب و دلخواه نویسنده و همچنین بستگی به این دارد که مخاطب نویسنده چه کسی است.»
بر منکرش لعنت و شما اختیاردار تام و تمام نوشته هایتان هستید. خود دانید، اگر دلتان خواست به ترکی عثمانی هم می توانید بنویسید.

نوشته اید که «خیلی دلم می خواهد واژه هایی که تماما متعلق به خودمان می باشد و به فرض در ترکیه معمول شده است دوباره وارد نوشته هایم بکنم، اما هنوز در آن موقعیت نیستم که حرفم به کرسی بنشیند.»
برادر من، موضوع همین درک ما از تواناییها و امکاناتمان است. آیا چنین امکانی برای ما وجود دارد که با وبلاگ نویسی یا انتشار مطالبی در تیراژ پایین واژه هایی فراموش شده یا تازه را وارد زبانمان بکنیم یا بدین ترتیب صرفا موجبات دلزدگی کسانی را فراهم می آوریم که خواننده مطالب ترکی هستند؟ از خودم بگویم:
من اصلا و ابدا ادعای ادیب بودن یا تسلط به ادبیات ترکی یا حتی آشنایی به ادبیات ترکی را نداشته و ندارم. اما سالها خواننده مجله وارلیق بودم ومطالبش هم خیلی به دلم می نشست. تا اینکه روالی در آن مجله توسط پسر مرحوم دکتر جواد هیئت باب شد که حجم انبوهی از کلمات نامانوس برای مردم آذربایجان اما رایج در ترکی ترکیه در متن به کار گرفته می شد (هر چند ترجمه اش را هم داخل پارانتز می نوشتند). من دیدم که برای خواندن یک مقاله دو صفحه ای، نیاز دارم بیست دفعه به لغت نامه مراجعه کنم و لذا حوصله ام سر رفت و دیگر آن مجله را نخریدم. خوب، این بود نتیجه عجله و ده تا پله را یکی کردن آن دوستان جوان.
نوشته اید: «کلمه فرقینده اولماق خیلی پیشتر از آنکه من بکار بیرم، وارد ادبیات ما و شمال شده است. کافیست توی گوگل سرچ کنید. »
یادم می اید که زمانی نویسنده ای با نام آقای سید حیدر بیات خیلی در اینترنت فعال بود و یک وبلاگی هم داشت به نام آلما یولی (اگر اشتباه نکنم). این دوستمان برای ساعت و دقیقه و ثانیه هم معادل ترکی پیشنهاد داده بود که البته فکر کنم کسی به جز خودش بکارشان نمی برد. اگر در اینترنت بگردید، شاید پیدا هم بکنید. اینها که دلیل نمی شود برادر من! اگر کسی در تبریز مثلا بگوید«بیلمیرم داداش؛ فرقینده سن یا یوخ، آما ...»، طرف مقابل صاف زل می زند توی چشمهایش و می پرسد: نه منه؟ بعد هم اگر یکی پیدا شود که آن جمله را برایش ترجمه بکند، احتمالا خواهد گفت: گده! اؤز دیلینی دانیش، بیزی ده گیجه تمه.
احتمالا این اتفاقی است که خواهد افتاد. حالا اگر شما می خواهید طوری بنویسید که ترکهای دیگر مناطق متوجه بشوند، امر دیگری است. ولی به هر حال دیالوگها طبیعی از آب در نمی آیند. تشخیص اینکه این هزینه ارزش آن دستاورد را دارد یا ندارد، به خودتان مربوط است.
به هر حال موفق و سربلند باشید و صمیمانه امیدوارم کارهای بیشتر و بیشتری از شما ببینیم (با هر نگارشی که خودتان ترجیح می دهید). چون در حال حاضر، نویسندگان ترکی نویس حکم کیمیا را دارند.