Skip to main content

گفت هر مردی که باشد بدگمان

گفت هر مردی که باشد بدگمان
Anonymous

گفت هر مردی که باشد بدگمان
نشنود او راست را با صد نشان
قبل از اشاره به چند نکته من نیز اقدام دوست گرامی اقای کیانوش توکلی را در انتشا ر بیانیه فوق؛ گامی در جهت درست در اصلاح خطایی که رخ داد میدانم و از آن پشتیبانی میکنم. در عین حال اغلب کامنت گذاران محترم تقریبن نکته ای را ناگفته باقی نگذاشته اند و من ضمن ارج گذاری به آنچه که تا به حال نوشته اند، به سهم خود میکوشم به چند نکته دیگری که طرحش ضروری است بپردازم . دلیل این اقدام نه متقاعد کردن مدعیان این پرونده، بلکه ادای سهم خویش در روشنگری و پاک سازی آثار بعضی سمومی است که از فعالیت نامحدود و تنفس آزادانه این پرونده سازان در این فضای مجازی ایجاد شده است. 1- به رسمیت شناختن "حق سکوت" برای متهمین در دادگاه، در سیستم حقوقی کشورهای امروزین موضوعی شناخته شدهاست. استفاده از چنین حقی توسط متهمی در دادگاهی که برای رسیگی به اتهامات وی بر پا میشود،

در امتناع از پاسخگویی به سوالات دادستان و قاضی و حتی امتناع از دفاع، لزومن نمیتواند به عنوان نشانه ویا دلیلی بر گنهکاری و ارتکاب جرم از سوی متهم تلقی شود. آقای دریا دل که سهل است حتی هیچ اقیانوس دلی هم قادر نیست هیچ متهمی را دراین کشورها از استفاده ازچنین حقی محروم کرده و یا استفاده از آنرا توسط متهم دلیلی برمجرمیت وی جار بزند. اگر فرض بر این است که صفحات ایران گلوبال دادگاه است و مبتکرین وحامیان این کیفر خواست یکجا مدعی و دادستان وقاضی و هیئت منصفه تشریف دارند، در این صورت اصرار آنان که متهم را به زور وادار به پاسخگویی به اتهامات وارده کنند خود نشانه روشنی از عدم صلاحیت اخلاقی، حقوقی وقانونی برای احراز چنین پستهای خود گمارده ایست. چنین شاکیان و دادستانهای را در دادگاههای واقعی بعد از یکی دو تذکرکوچک از سوی قاضی به خاطر بی احترامی به قانون وحقوق متهم، به وسیله ماموربن گارد دادگاه به بیرون هدایت میکنند واگر کسی از آنها مثل این آقا ناصر دریا دل مقاومت کرده وبر قانون شکنی خویش اصرار بورزد، همانجا بدون درنگ به جرم بی احترامی به قانون ویاغیگری در برابر دادگاهcontempt to the court به کف باز داشتگاه مخصوص دادگاه پرتاب میکنند و فرصت تکلیفش را روشن میکنند.
2- کیانوش به آموخته های خود از جامعه دانمارک اشاره کرده است، مشابه این تجربیات برای همه ما کم یا بیش رخ داده است. اما به قول انگلیسیها limits of reasoning همیشه یک مانع اصلی در متقاعد کردن طرف مقابل است. این مانع با هیچ منطق ودلیلی بر طرف نمیشود، اگر به گفته آقای پیروز گیرنده های ضرور در شعور طرف مورد خطاب غایب باشند. در انگلیس با اصطلاح روزمره ای در میان مردم آشنا میشویم به نام Common Sense ، من معادل دقیق و درست فارسی این اصطلاح را نمیدانم ولی مضون کلی آن چیزی در حدود داشتن شعور و قدرت قضاوتی است که مبتنی بر تخصص معینی نبوده و هر کسی بالقوه میتواند صاحب آن باشد ، مگر ساکنین دنیاهای یخ زده در گذشته های دور مشابه این جماعت مدعی.
3-حکایت ما داستان آن شتر و روباه است. گویا روباهی در جنگلی با شتر ی در حال فرار روبرو میشود و دلیل را میپرسد و پاسخ میشنود که مردم شروع به کندن پوست روباه ها کرده اند. روباه میگوید به خود بیا تو شتر ی ، نه روباه. اما شتر میدانست اگر گیر مردم بیفتد تا بیاید و ثابت کند که شتر استريا، به عنوان روباه پوستش را کنده و کار را تمام کرده اند.