Skip to main content

قربانی کیست؟ جامعه قربانی ست

قربانی کیست؟ جامعه قربانی ست
آ. ائلیار

قربانی کیست؟ جامعه قربانی ست. قربانی عقب ماندگی خودش. قربانی دیکتاتوری، که در جان تک تک افراداش لانه کرده. چه حکومتی و چه غیر حکومتی. حکومت دیکتاتوری از دل همین جامعه برخواسته. و نه از آسمان نازل شده است. دیکتاتورهای «متشکل،سازمان یافته» =حکومت ، بر دیکتاتورهای منفرد تسلط یافته است. غیردیکتاتورهای منفرد و غیر متشکل ، بخش ناچیزی از جامعه را تشکیل میدهند. و نقش تعیین کننده ای در سرنوشت جامعه ندارند.

قربانی کیست؟ «شاکی و متهم» هر دو قربانی هستند. قربانی حکومت دیکتاتوری.
«متهم» یک بار توسط حکومت قربانی شده و بار دوم توسط قربانی و هم زنجیر خودش، «شاکی» ، دربیرون از زندان ، قربانی میشود. توسط «تبلیغات».

«معلوم» نیست، «مجهول» است، اینکه آیا «شاکی» هم بار دوم توسط «متهم» ،همزنجیر خودش،«قربانی» شده است یا نه ؟
نهاد تشخیص این امر تنها «دادگاه صلاحیت دار» است.

هدف «مبارزه» ی افراد خارج از دایره ی «شاکی-متهم» ، «حکومت» است که هر دو انسان را قربانی کرده است.
درست نیست «دو قربانی» در بیرون ، به «جان یگدیگر» بیفتند. هدف حکومت آن است که «دو قربانی را به جان همدیگر» بیاندازد. این «متد و حیله» را لازم است خنثی نمود. «قربانیان نیاید به جان همدیگر بیفتند. مشکل خود را نهادی و قانونی و اخلاقی» لازم است حل کنند.

نقش و کار درست افراد خارج از دایره ی «متهم-شاکی» نشان دادن راه حل قانونی مشکل است. اگر مشکل از راه «اخلاق انسانی» حل نشود.
نقش درست این افراد آنجاست، که نشان دهند «شاکی-متهم» هر دو قربانی هستند و درست نیست «به جان هم بیافتند». درست نیست همدیگر را «هدف» قرار بدهند. حکومت باید هدف باشد. نباید متهم را با حکومت «عوضی» گرفت.

«جامعه درحال گذار» ؛ گذر به چه چیز؟ معلوم نیست. به «موکراسی»، باردیگر به دیکتاتوری؟ یا یک جامعه ی «نیمه دموکراتیک»؟ معلوم نیست. و کسی هم نمی تواند بداند. اما هدف تلاشها بهتر و درست آنجاست که به سوی «دموکراسی و حقوق بشر و رفع تبعیض و عدالت اجتماعی» باشد.که «درد عمومی»ست.
جامعه در حرکت است. اینکه به کدام سمت ، مجهول است. لازم است به سوی جلو راند و نه به عقب. اما همه ادعا دارند که آنرا به «جلو» می برند، کسی نمیگوید یا نه گفته میخواهم عفب ببرمش. حتی دیکتاتورها.

سخن مهم است. اما ملاک نیست. ملاک عمل است. حقیقت - که هیچ وقت مطلق نیست و نسبی ست، چون مدام تکمیل میشود - توسط عمل مشخص میگردد. سخن مقدمه ی عمل است اگر در عمل درستی اش اثبات شود.

ملاک درست و نادرست-راست و دروغ عمل است - آزمایش است- که می تواند صحت و سقم را نشان دهد.
راست و دروغ-صحیح و غلط، و آمیختگی اینها، همیشه بوده و خواهد بود. مهم برخورد با اینهاست. که میزان «عمل و آزمایش» است. عمل و آزمایشی با «شرایط و ابزار لازم و انسانی».

هویت انسانی به عمل مداوم انسانی ست. و نه به سخن . سخن وقتی ارزشمند است که بخشی از عمل درست باشد . و صحت خود را در آزمایش اثبات کند. قلب و سخن خوب و انسانی هر چند ارزش خود را دارند ولی وقتی واقعیت پیدا میکنند که صحت خود را در عمل اثبات کنند. وگرنه به قول معروف سنگهای راه جنهم هم با نیت خوب فرش شده است.