Skip to main content

و اما خانم ترابی گرامی،

و اما خانم ترابی گرامی،
Anonymous

و اما خانم ترابی گرامی، فرموده‌اید: «شما یا متوجه نکته نمی شوید و یا اینکه می خواهید آن را نادیده بگیرید» من به طور کلی با کسانی که فتوا صادر می‌کنند، نه تنها مشکل ایدئولوژیکی، بلکه مشکل بیولوژیکی دارم، حالا چه اسم آن مفتی مصباح یزدی باشد، چه هایده ترابی. در جمله بالا برای شما حقیقت مسلم واضح و آشکار است: «من یا نمی‌فهمم، یا نمی‌خواهم بفهمم». این نوع تفکر، از جنس همان مصالحی است که با آن فاشیسم را می‌سازند. نه شما و نه آقای بنی‌طرف انسانهای ناشناسی نیستید که من بخواهم بر اساس فقط یک نوشته یا گفته در باره‌تان قضاوت کنم. بنابر این نیازی نیست که به سیاق طلاب حوزی علمیه دست به "شرح و تفسیر" نوشته ایشان بزنید. البته ممکن است باور این مطلب برای شما کمی مشکل باشد، ولی باور کنید قدرت دراکه بشری فقط یک امتیاز ویژه در اختیار شما نیست و شاید دیگر ابناء بشر هم از آن بهره‌ای برده باشند. بحث بسیار ساده

ساده‌تر از این اعوجاج کلامی شما است: "ملی" یعنی چیزی که به "ملت" مربوط می‌شود و "دینی" یعنی چیزی که مربوط به "دین" است. روزه‌گرفتن و شکستن آن در روز عید فطر یک امر دینی (و اسلامی) است، و یک عرب سکولار، لائیک یا غیر مسلمان را شامل نمی‌شود. آیا درک یک موضوع به این سادگی اینهمه برای شما مشکل است؟ من همانطور که گفتم، معتقدم هرکسی از جمله آقای بنی‌طرف آزاد است هر روزی را که دوست دارد به عنوان عید جشن بگیرد. همین عید نوروز هم در همه جای ایران یکسان جشن گرفته نمی‌شود و چه خوب که نمی‌شود. شب یلدا در هر گوشه ایران مراسم و آئینهای خودش را دارد و چقدر خوب است که دارد. همانندی و یکسانی مقدمه فاشیسم است. پس از نظر من داشتن مناسبتهای مختلف به عنوان عید نه تنها بد نیست، که زمینه ساز دموکراسی است، زیرا دموکراسی بر اساس به رسمیت شناختن تفاوتها شکل می‌گیرد. حرف من این است که ایشان نماینده و سخنگوی مردم عرب ایران نیست و من دست کم دهها عرب ایرانی را می شناسم که عید نوروز را با دل و جان جشن می‌گیرند و به حرفهای ایشان می‌خندند. ایشان می‌تواند از طرف خودش مثلا تولد شیخ خزعل را یا وفات شیخ مزعل را عید اعلام کند، ولی حق ندارد از طرف همه عربها حرف بزند، همانطور که من فقط نماینده خودم هستم. حالا اینکه شما از کجای این حرفها به این نتیجه رسیدید من دچار "تعصب و نفرت به غیرخودی" هستم و "توهم و پیشداوری" دارم، معمایی است که جوابش را باید در خصلتی بنام "عشیره‌پرستی" پیدا کرد. زیرا در فرهنگ عشیره‌ای انسانها یا متعلق به قبیله خودی هستند و یا به قبیله دشمن.