کامنت دوم و پایانی
تغييرات پيشنهادی در برنامه سازمان
غلبه بر تبعیض ملی ـ قومی
به نظر من تغییرات پیشنهادی در این بخش بسیار مثبت هستند. اما در این بخش مواردی وجود دارند که از نگاه من درست و یا دقیق نیستند.
1- نوشته شده است: "در ایران زبان مشترکی وجود دارد که از دیر باز عامل ارتباطی مردم این سرزمین بوده و شکوفایی آن مدیون خلاقیت همه فرهیختگان این سرزمین از هر قوم و زبان بوده است. فارسی به مثابه زبان مشترک...."
به نظر من درست این است که هر چیزی را با نام واقعی آن بنامیم.
فکر میکنم اصطلاح "زبان مشترک" برای فارسی موضوعیت ندارد. زبان فارسی، زبان ارتباطی بین ایرانیان است، نه زبان مشترک.
درکم را از زبان مشترک با مثالی توضیح میدهم:
اگر چندکودک کانادایی، آمریکایی و انگلیسی را در یک جا جمع کنیم که مدرسه نرفته و بیسواد هستند، این کودکان به راحتی میتوانند با همدیگر ارتباط برقرار کنند
اگر چند کودک آلمانی و اطریشی را در یک جا جمع کنیم که مدرسه نرفته و بیسواد هستند، این کودکان نیز به راحتی میتوانند همدیگر را بفهمند و با همدیگر ارتباط برقرار کنند زیرا زبان مشترک دارند که آلمانی است.
اگر چند کودک فارسی زبان ایرانی و تاجیک و افغانیان دری زبان را در یک جا جمع کنیم که مدرسه نرفته و بیسواد هستند، این کودکان هم به راحتی میتوانند همدیگر را بفهمند و با همدیگر ارتباط برقرار کندد زیرا فارسی، زبان مشترک آنهاست.
این مثالها را میتوان ادامه داد.
حالا اگر چند کودک فارسی زبان، بلوچ، ترک، کرد، لر، عرب را که همه ایرانی هستند، یک جا جمع کنیم که مدرسه نرفته و بیسواد هستند، این کودکان هیچگونه ارتباطی نمیتوانند با همدیگر بگیرند و از فهم همدیگر ناتوان خواهند بود زیرا "زبان مشترک" ندارند. این کودکان برای ارتباط گیری باید زبان دیگری را یاد بگیرند تا بتوانند با همدیگر ارتباط برقرار کنند. این زبان، دیگر نه "زبان مشترک" بلکه "زبان ارتباطی" خواهد بود.
پیشنهاد من این است که به جای "زبان مشترک"، نام واقعی آن یعنی "زبان ارتباطی" نوشته شود.
2- در همین بند آمده است: "فارسی به مثابه زبان مشترک، بايد زبان همه ارگانهای دولت، زبان مکاتبات اداری بین ایالات با مرکز و با یکدیگر باشد."
منظور از "همه ارگانهای دولت" چیست؟ اگر منظور، ارگانهای دولت مرکزی باشد، به نظر من درست است ولی اگر منظور "همه ارگانهای دولت، شامل ارگانهای فدرالها" هم باشد، این حکم درست نیست زیرا این خود فدرالها هستند که زبان اداری خودشان را تعیین میکنند. این بند دقیق و صریح نیست.
آیا دلیلی وجود دارد که زبان اداری مناطق کردنشین، ترک نشین، یا بلوچ نشین و... فارسی باشد و نه زبان خود آنها؟
طبیعتا زبان مکاتبات اداری فدرالها با همدیگر و با مرکز، باید به "زبان ارتباطی" باشد.