Skip to main content

در میان سازمان های سیاسی

در میان سازمان های سیاسی
تبریزی

در میان سازمان های سیاسی ایرانی حتی یک سازمان سیاسی سوسیالیست را که در رویدادها و کشاکش های سیاسی ایران کارآئی داشته باشد نمی توان یافت! و اگر نخواهیم خودفریبی کنیم باید بپذیریم که سازمان های سیاسی ایرانی که خود را سوسیالیست می نامند یا مرده سیاسی هستند و یا فلج و زمینگیر هستند! حزب توده ایران مرده سیاسی است، سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت مرده سیاسی است و تنها کاری که بازماندگان این سازمان انجام می دهند برگزاری همایش هائی برای سالگرد سیاهکل و یا کشتار زندانیان سیاسی در تابستان سال ۱۳۶۷ و خواندن سرود و آواز و پذیرائی از شرکت کنندگان در آن گردهمائی ها با کیک و شیرینی و قهوه و نوشابه است! گه گاه نیز بیانیه هائی از سوی این سازمان نوشته می شوند و در آن بیانیه ها چند زنده باد و مرده باد گفته می شوند و دیگر هیچ! سازمان فدائیان – اقلیت مرده سیاسی است و گذشته از آن که به سختی دچار .....

..... گروه پرستی (سکتاریسم) است و مانند کرم ابریشم به گرد خودش پیله تنیده است سازمانی نیست که بتواند در کشمکش های سیاسی ایران کارآئی داشته باشد! سازمان های سیاسی ریز و درشت دیگری نیز که نام فدائی را به روی خود دارند همگی مرده های سیاسی هستند! سازمان راه کارگر مرده سیاسی است و گذشته از آن که هم اکنون بازماندگان این سازمان دچار چند دستگی هستند روشن نیست که سوسیالیسم و کمونیسم برای چنین کسانی چیست؟ سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر مرده سیاسی است و چند تن از بازماندگان این سازمان تنها کاری که کرده اند چاپ چند کتاب و گفتن چند زنده باد و مرده باد الکی است! اتحادیه کمونیست های ایران یا سربداران که چند تن از بازماندگان آن نیز حزبی به نام حزب کمونیست مارکسیست – لنینیست – مائوئیست را برپا کرده اند مرده سیاسی است! حزب کمونیست ایران که از شاخه های حزب ناسیونالیست و پان کرد کومله بود و روشن نیست که چرا با داشتن دیدگاه های ناسیونالیستی نام خودش را حزب کمونیست گذاشته بود مرده سیاسی است! حزب کمونیست کارگری که پس از جدا شدن گروهی از وابستگان به حزب کمونیست کومله پس از گلایه از این که سوسیالیسم و ناسیونالیسم ناسازگار هستند برپا شد دیدگاه های درست و روشنی درباره پندارهای زهرآگین ناسیونالیستی دارد و بسیاری از سخنان حزب کمونیست کارگری درباره سوسیالیسم به جای الگوبرداری خشک اندیشانه (دگماتیک) از مارکسیسم کهن و کلاسیک سخنانی نوین، ارزنده و سودمند هستند اما این حزب نیز نیروئی ندارد که بتواند در کشاکش های سیاسی ایران کارائی داشته باشد و همچنین روش های نادرستی را که یکی از آنها نیز سکتاریسم است برای گرداندن این حزب در پیش گرفته است! اینها فشرده ای از چند و چون سازمان های سیاسی ایرانی هستند که خودشان را سوسیالیست می نامند و همچنان که دیده می شود هیچکدام از این سازمان ها در رویدادهای سیاسی ایران کاره ای نیستند و جز مرده سیاسی و یا فلج سیاسی نامی نمی توانند داشته باشند! ********** بی هیچ اما و اگری پشتیبانی حزب توده ایران و سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت از رژیم آخوندی پس از انتحار اسلامی یکی از سیاهترین برگ های تاریخ سیاسی ایران است! پشتیبانی فدائیان اکثریتی در خردادماه سال ۱۳۵۹ از رژیم ولایت فقیه و پیوستن حزب توده ایران به اکثریتی ها در هواداری از رژیم گدایان مفت خور آخوندی تنها در سه سال ۱۳۵۹ – ۱۳۶۰ – ۱۳۶۱ انجام شد اما پس از آسوده شدن روح الله خمینی از سازمان مجاهدین خلق ایران و چند سازمان سیاسی دیگر و پس از کشتار هزاران تن از وابستگان به این سازمان های سیاسی نوبت به همان اکثریتی هائی رسید که به همراه توده ای ها سه سال پیاپی می گفتند: "زنده باد خمینی!" از سال ۱۳۶۲ سرکوب توده ای ها و اکثریتی ها از سوی رژیم ولایت فقیه آغاز و بدون شلیک حتی یک تیر از سوی اکثریتی ها و توده ای ها و بدون کشته شدن حتی یک تن از سردمداران رژیم آخوندی به دست چنین کسانی، هزاران تن از توده ای ها و اکثریتی ها دستگیر، بازجوئی، شکنجه و تیرباران شدند و نیروی بزرگی از چپ گراها که می توانست در ساختن ایران بدون آخوندیسم به کار گرفته شود از میان رفت و برخی از اکثریتی ها و توده ای ها که تیرباران نشده و حتی توبه نامه نوشته و در زندان بودند در کشتار تابستان سال ۱۳۶۷ سر به نیست شدند! البته هم اکثریتی ها و هم توده ای ها دست کم دارای وجدان سیاسی و فهم سیاسی بودند که کردار خودشان را در هواداری از رژیم آخوندی نکوهش کنند و از همگان پوزش بخواهند اما چه سود که با پشیمانی و پوزش خواهی زیان های کوبنده ای که به بار آمدند جبران شدنی نبودند! کسانی نیز از اکثریتی های پیشین و توده ای های پیشین هستند که هنوز که هنوز است می گویند: "ما که گفتیم ماست سیاه است سخن درستی گفته ایم و ماست سیاه است که سیاه است!" .....