Skip to main content

میخواهی آبروی علم و تحقیق را

میخواهی آبروی علم و تحقیق را
آ. ائلیار

میخواهی آبروی علم و تحقیق را ببری، آنرا به عقاید سیاسی آلوده کن!

1-کسروی در ص 81 نشريه پرچم( تجديد چاپ انتشارات خاوران در سال 1383) مي‌گويد:

« اين آرزوي ايرانيان است. آرزوي همگي ماست. ما اين را به ياري خدا از پيش خواهيم برد و همه‌ي زبان‌ها را جز فارسي از ميان خواهيم برداشت. من كه در اين جا ايستاده‌ام زبان مادرزادي من تركي بوده ولي همه مي‌دانند كه چه كوشش‌هايي به كار مي‌برم كه آن زبان از ايران برافتد. تركي برافتد، عربي برافتد، آسوري برافتد، ارمني برافتد، كردي برافتد و ...»

2- و بعد ها در اللغه الترکیه فی ایران، به قلم احمد کسروی و در مجله العرفان سوریه، جلد ۸، شماره ۲، نوامبر ۱۹۲۲و به زبان عربی چاپ گردیده . و توسط پروفسور اوان زگال، کسروی شناس معاصر آمریکایی به انگلیسی ترجمه شده است: می نویسد:

«آیا مردم آذربایجان، خمسه و دیگر ترک زبانان ایران از نسل ترک هستند که از ترکستان مهاجرت کرده اند یا آنها فارس بودند که بعد از غلبه چنگیزخان ناگزیر شده اند جهت حفظ زمینهایشان زبان اصلی خود فارسی را فراموش کنند و زبان ترکی را انتخاب کنند؟
سخن کوتاه، ترکی زبانان ایران که در سرتاسر ایران پخش شده اند فارس زبان نبودند که به زور مجبور شده باشند از زبان اصلی خود صرفنظر کرده و زبان ترکی را یاد بگیرند، ترک زبانان ایران فرزندان ترکهایی هستند که در زمانهای باستانی از ترکستان جهت پیداکردن پناهگاه و چراگاه مهاجرت کرده اند و فاتحین ایران گشته اند و در سرتاسر آن پخش شده اند...»
http://www.oocities.org/evan_j_siegel/IranTurk/IranTurk.html

3- این فاکتها نشان میدهد که کسروی تز « تبدیل شدن زبان فارسی به زبان ترکی-در آذربایجان، و همینطور فارس بودن مردم آذربایجان را رد میکند . تز "زبان آذری زبان باستان آذربایجان" را با عقاید سیاسی ناسیونالیسم فارسی، بیان کرده چون معتقد به نابود کردن زبانها بود.
میدانیم که سیاست یک زبانی را رضاشاه پیاده کرد که آرزوی کسروی هم بود.

4- استنتاج از عمل کسروی این است که او «علم و تحقیق» را به نظریات سیاسی خود آغشته کرده و براساس تز سیاسی خود-نابودی زبانها- چیز نوشته و دچار تناقض گویی شده است. در حقیقت آبروی علم و تحقیق را برده است.

5- این غلط کاری کسروی بود. اما بعد از کسروی «معمولاً ناسیونالیستهای دانشگاهی فارسی زبان» غلط کاری کسروی را ادامه دادند و دهها کتاب و مقاله در ادامه ی راه او نوشتند و بیش از پیش آبروی علم و تحقیق را بردند. چرا که همه اینان به پیروی از «تمایلات ناسیونالیستی خود» قلم زده اند.
نوشته ی محمد امين رياحی خویی، یکی از این کهنه نوشته های ناسیونالیستی ست جهت اثبات تز کسروی که خود صاحب تز آنرا رها کرده است. و توسط منتشر کننده به عنوان مطلب «پژوهشی علمی و پرمایه » به خواننده عرضه شده است.

6- سخن منتشر کننده :«نوشته ی پژوهشی علمی و پرمایه »، نشان میدهد که ایشان هم از اصل حفظ «آبروی علم و تحقیق» اطلاعی ندارد و یا آنرا قربانی دید سیاسی خود و دیگری میکند.

این نکات را به عنوان «برخورد با واقعیت از دید سیاسی» و در حقیقت قلب واقعیت، رها میکنم و به خود موضوع «آذربایجان» می پردازم:

7- سرزمین آذربایجان -جنوب و شمال- از دوره ی پیش از تاریخ محل سکونت انسان و رفت و آمده بوده است. چگونه؟
اگر تحقیقات پیدایش انسان در آفریقا و مسیر مهاجر او را از آفریقا به سوی مصر و دجله و فرات و روسیه و چین و آلاسکا و آمریکا و آمریکای جنوبی نزدیک به واقعیت بدانیم روشن است که چرا تمدن مصر و سومر که قدیمترین تمدنهاست در این مسیر پدید آمده اند.آذریایجان هم در این مسیر واقع شده است.و محل سکونت و رفت و آمده بوده است.

8- تا جایی که اطلاع داریم اولین دولت معتبر در آذربایجان جنوبی دولت مانناست.در اطراف دریاچه ی اورمیه. و اولین بار در سال 843 ق.م.در برابر شلم نصر سوم پادشاه آشور جنگیده است و در کتیبه های آشور ذکر شده. ماننا در کشمکش اورارتو و آشور ظاهر شد وسرزمین تحت تسلط اش تقریبا با آذربایجان امروزی در ایران قابل تطبیق است.زبان طوایف ماننا آریایی نبوده و به گفته ی دیاکونوف صاحب خط بودند.شبیه خط اورارتویی .
به تایید آثار سومری-اکدی-هوریانی، پیش از آشوریان و مادی ها اقوام بومی:لولوبی-کوتی در منطقه ساکن بودند. و همینطور اقوام تئورلیان-مسیان-دالیان-سونبیان-کوموردیان- درهمسایگی هم زندگی میکردند که خویشاوندی با همدیگر داشتند.
بعد ها ترکیب هوری-اوراتویی نیز درمنطقه تفوق داشت.
زبان ساکنان آذربایجان و کردستان ایران تا سده7 ق.م.اساسا لولوبی-کوتی بوده است(زبان آسیانی که اتصالی ست).
منبع نکته ی8- آذربایجان در سیر تاریخ.رئیس نیا.