Skip to main content

تبریزی گرامی،

تبریزی گرامی،
اژدر بهنام

تبریزی گرامی،
از نظر من دنیا سیاه و سفید نیست بلکه رنگارنگ است.
معیار شما برای تعریف زنده بودن سازمانها و احزاب سیاسی، میزان تاثیرگذاری آنها در کنش سیاسی جامعه است. ولی به این معیار وفادار نمی‌مانید و آن را سیاه و سفید می‌کنید. از نظر شما این میزان تاثیرگذاری باید در سطحی بسیار وسیع باشد وگرنه آن حزب و سازمان مرده سیاسی است.
واقعیت از نظر من این نیست. از نگاه من هر حزب و سازمانی که در حیات جامعه خود وارد می‌شود، به اندازه توان خود در جامعه تاثیر می‌گذارد. این تاثیر می‌تواند در میان چند هزار نفر باشد یا در میان میلونها تن. به همین دلیل می‌توان گفت که تاثیر گذاری فلان سازمان سیاسی کم است یا زیاد. در سطحی تعیین کننده در معادلات سیاسی کشور است یا نه.
جایگاه تاثیرگذاری یک سازمان سیاسی می‌تواند در مقاطع مختلف متفاوت باشد. روزی می‌تواند در راس هرم تاثیرگذاری قرار بگیرد و روزی دیگر در ته هرم.

از نظر شما آن سازمان سیاسی‌ای را که پایگاه توده‌ای داشته باشد، نمی‌توان سرکوب و روانه خارج از کشور کرد.
سال 1360 را در نظر بگیریم. سازمان مجاهدین خلق ایران صدها هزار نفر عضو و هوادار فعال داشت. سمپاتهای به این سازمان و یا هواداران غیرفعال آن هم میلیونی بود.
سازمان فدائیان خلق ایران اکثریت هم با وجود حمایت از جمهوری اسلامی تقریبا چنین وضعیتی داشت.
هر دوی این سازمانها به شدت سرکوب شدند و بقایای آنها به خارج از کشور گریختند.
***
من هم با شما موافقم که یک سازمان سیاسی شکست خورده باید گذشته و شیوه عمل و افکار خود را به نقد بکشد ولی تفاوت من و شما این است که من نتایجی را که آن سازمان به آنها می‌رسد، به رسمیت می‌شناسم حتی اگر مخالف آن نتایج باشم ولی از نظر شما آن نقد و نتایج باید همانی باشد که شما تعیین می‌کنید وگرنه ارزشی ندارند.
یک مثال: سازمان فدائیان اکثریت از جمهوری اسلامی حمایت کرد. من بارها نوشته‌ام که این حمایت را فاجعه‌بار می‌دانم. این سازمان در سال 1365 مواضع خود را نقد کرد و سپس در کنگره اول هم به انتقاد از آن نشست و شجاعانه اعلام کرد که مواضعش "پشت کردن به منافع ملی مردم ایران" بود. رهبران پیشین را هم کنار گذاشت و در طول 25 سال گذشته تنها دو سه نفر از آن رهبران توانسته‌اند به جای پیشین خود برگردند.
تبریزی گرامی، حتما متوجه هستید که در عرف سیاسی، "پشت کردن به منافع ملی" یعنی خیانت!
من هیچ سازمانی را در ایران سراغ ندارم که این چنین سختگیرانه مواضع سیاسی پیشین خودش را محکوم کرده باشد. به همین دلیل، با وجود مشکلات فراوانی که با سازمان فدائیان اکثریت دارم (خودم هم زمانی عضو این سازمان بودم)، اقدام آن را شجاعانه می‌نامم.
آیا این انتقاد انتظارات من و شما را برآورده می‌کند؟ ممکن است برآورده نکند ولی فکر می‌کنم که ما باید برای آن ارزش قائل شویم.
حالا این سازمان جامعه ایران را تحلیل می‌کند و نتیجه می‌گیرد که: "ما برآنیم که ضرورت تاثیرگذاری بر این انتخابات از جایگاه اپوزیسیونی و با حفظ موضع تاکید بر غیر دمکراتیک بودن انتخابات در جمهوری اسلامی، می باید جهت دهنده امر سیاست ورزی برای نیروهای دمکراسی خواه باشد. ما بر شرکت فعال در کارزار انتخابات مجلس، بسيج نيرو برای لغو نظارت استصوابی و فاش کردن محدودیت های ضددموکراتیک انتخابات مورد نظر جمهوری اسلامی تاکيد داريم."
و نه آنگونه که شما نوشته‌اید: "در انتخابات پیش روی مجلس شورای اسلامی باید شرکت کرد، آن هم شرکت فعال!" این دو بسیار باهم تفاوت دارند و فرسنگها از هم دورند. این سازمان هنوز تصمیم نگرفته است که در انتخابات شرکت بکند یا نه. تاثیرگذاری، و شرکت، دو امر متفاوتند.
مواضع فعلی این سازمان می‌تواند مورد قبول من و شما نباشد. ولی آیا در جامعه 75 میلیونی ایران، کسانی پیدا نمی‌شوند که این مواضع را بپذیرند؟ تصور من این است که تعداد زیادی در ایران، این مواضع را می‌پذیرند. به نظر من یکی دانستن خودمان با جامعه ایرانی نادرست است.
شما چون مواضع این سازمان را نمی‌پذیرید، نتیجه می‌گیرید که اینها پرت و پلا هستند و تاثیری روی مردم ندارند و مرده سیاسی است.
ادامه در کامنت بعدی