Skip to main content

دوست گرامی، اژدر بهنام، مطلق

دوست گرامی، اژدر بهنام، مطلق
تبریزی

دوست گرامی، اژدر بهنام، مطلق بین بودن و همه چیز را صد در صد سیاه و صد در صد سفید دیدن برابر با خشک اندیشی (دگماتیسم) است و من با سخن شما که می گوئید در ارزیابی پدیده های گوناگون باید همه چیز را دید و اندیشه ای بر پایه نسبیت داشت هماوازم، برای نمونه درباره حزب توده ایران اگر کسی سوسیالیست باشد و بگوید این حزب بهترین حزب بود و یا بدترین حزب بود کارش برابر با خشک اندیشی است، حزب توده ایران هم بهترین و ارزشمندترین کارها را برای گسترش سوسیالیسم در ایران انجام داده است و هم کارهائی صد در صد نادرست و آسیب رسان به سوسیالیسم را در کارنامه اش دارد، از سوی دیگر مرزبندی میان اندیشه های گوناگون را نمی توان با دستاویز نسبیت که از آن سخن گفته شد نادیده گرفت! اگر کسی مسلمان باشد و بگوید در روایات آمده است که نماز خواندن در برابر فلان بت ثواب دارد روشن است که کارش برابر با رفتن به سوی بت پرستی .....

..... است نه مسلمان بودن چون اسلام و بت پرستی دارای مرزبندی های روشن هستند و یا اگر یک یهودی بگوید خواندن فلان نماز برای شادی روح آدولف هیتلر ثواب دارد روشن است که کارش برابر با رفتن به سوی نازیسم است نه یهودی بودن! آدولف هیتلر دشمن یهودی ها بود و میلیون ها یهودی را کشته است و یهودی بودن و نازیسم دارای مرزبندی های روشن هستند! دوست گرامی، اژدر بهنام، اکنون پرسش من از شما این است که مرزبندی روشن میان دشمنی با رژیم آخوندی و هواداری از این رژیم چگونه باید باشد؟ اگر یک سازمان سیاسی که هزاران تن از وابستگان و هوادارانش را رژیم آخوندی دستگیر، زندانی، بازجوئی، شکنجه و اعدام کرده است از یک سو بگوید من دشمن رژیم ولایت فقیه هستم و از سوی دیگر از حسن روحانی در زمینه های گوناگون مانند گفتگوهای هسته ای پشتیبانی کند کارش برابر با چیست؟ و اگر این سازمان سیاسی از میرحسین موسوی و جنبش سبز هواداری کرده و خود را بخشی از جنبش سبز بنامد و از همه درخواست کند در انتخابات مجلس شورای اسلامی شرکت کنند کارش برابر با چیست؟ روشن است که کار این سازمان برابر با دشمنی با رژیم آخوندی نیست و کارکرد این سازمان برابر با هواداری از این رژیم است و این سازمان با چنین گفته ها و نوشته هائی هرگز نمی تواند در گروه براندازان این رژیم گنجانده شود و ما هرگز نمی توانیم با این دستاویز که همه چیز را نباید سیاه و سفید دید این گفتارها و کردارهای نادرست و ناهنجار را ماله کشی و ماست مالی کنیم! ********** دوست گرامی، اژدر بهنام، خواهشمندم برای آدم بیسوادی مانند من روشن کنید که مرزبندی روشن میان سوسیالیسم و ناسیونالیسم چگونه باید باشد؟ مرزبندی روشن میان فدرالیسم دموکراتیک و فدرالیسم ناسیونالیستی چگونه باید باشد؟ مرزبندی روشن میان حق تعیین سرنوشتی که سازمان های جهانی از آن سخن می گویند با حق تعیین سرنوشتی که ناسیونالیست ها از آن سخن می گویند چگونه باید باشد؟ مرزبندی روشن میان آموزش زبانی که اینترناسیونالیست ها از آن سخن می گویند با آموزش زبانی که ناسیونالیست ها از آن سخن می گویند چگونه باید باشد؟ دوست گرامی، اژدر بهنام، اگر کسی خود را سوسیالیست بنامد و مانند آن مسلمان بت پرست و آن یهودی هیتلردوست که درباره آنها سخن گفته شد رونوشت برابر اصل همان سخنانی را که ناسیونالیست ها می گویند و می نویسند طوطی وار بازگو کرده و بازتاب دهد کردارش برابر با چیست؟ دوست گرامی، اژدر بهنام پرسش من از شما این است که سوسیالیسم و ناسیونالیسم باهم سازگار هستند یا نه؟ و مرزی میان سوسیالیسم و ناسیونالیسم هست یا نه؟ و دیدگاه شما در این باره چیست؟