تبریزی گرامی، ممنون از پاسخ شما. به تدریج داریم به اصل مطلب نزدیک میشویم.
از نظر شما در هر استانی یک استاندار وجود دارد و یک انجمن استان و همینطور انجمن شهر و روستا و...
یعنی فدرالیسم مورد نظر شما در ایران (به برداشت من از نظرات شما)، همانند آلمان نیست که هر ایالتی مجلس یا مجالس خودش را داشته باشد، دولت ایالتی خودش را داشته باشد، وزیر دارایی و وزیر فلان و بهمان داشته باشد، بلکه انجمنها هستند و یک استاندار و به دنبال آن شهردارها و فرماندارها و انجمنهای مربوطه.
یعنی سیستم پیشنهادی شما یک حکومت غیرمتمرکز است ولی فدرال نیست.
***
شما میگویید: "هر کس در هر کجای ایران به هر زبانی سخن بگوید می تواند بگوید و من یا هیچکس دیگر که نمی توانیم بگوئیم به زور باید با فلان زبان سخن بگوئی!".
تا اینجایش خیلی عالیست ولی زمانی که به آموزش و زبان اداری آن استان میرسیم، به آنها میگویید که حق
شکی نیست که ایرانیان برای ارتباط با همدیگر به یک زبان ارتباطی احتیاج دارند که شما آن را "زبان کاربردی" مینامید. و طبیعی است که ارتباط ایالتها و یا استانها و یا هر نامی که بر آنها بگذاریم، با همدیگر و با مرکز، با همین زبان ارتباطی صورت میگیرد. ولی آیا مثلا در سیستان و بلوچستان، مردم این حق را دارند که تصمیم بگیرند که اموراتشان را در ادارات خود با زبان بلوچی اداره کنند و آموزش آنها به زبان بلوچی باشد و به همراه آن زبان ارتباطی مشترک را یاد بگیرند؟
اینجاست که شما با یک تابوی وحشتناک روبرو میشوید و فریاد وای ناسیونالیسم شما بلند میشود.
***
تبریزی گرامی، شما مینویسید: "در یک ساختار فدرال استاندار و فرماندار و انجمن استان همان پارلمان و دولت محلی هستند. " و ادامه میدهید: "در گرداندن کارهای استانی تصمیم گیری با سیستم فدرال استانی است..."
به این ترتیب نه پارلمانی در کار است که قدرت تصمیم گیری داشته باشد و نه دولتی که مجری آن تصمیمات باشد، بلکه انجمنها هستند و استاندار، که مجری تصمیمات مرکز هستند و تنها اختیارشان این است که تصمیم بگیرند که این تصمیمات را به چه نحوی اجرا کنند! و نقشی هم در تصمیمگیریهای مرکز ندارند.
دوست عزیز، اینجاست که شما حتی از حکومت غیرمتمرکز غیرفدرال هم فرسنگها فاصله میگیرید!